مجله نوجوان 186 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 186 صفحه 32

ایرج اصغریلو-13ساله از تهران کتابخانه؛ دنیایی پر از هیاهو شیرین کتابخانه را می‏شکند، صدای ورق خوردن کتابها یا جابه جا شدن صندلیهاست. ناگاه نگاهت به قفسه‏های پر از کتاب می‏افتد و به فکر فرو می‏روی. با خود می‏اندیشی کتابخانه به ظاهر ساکت است اما هر کتابی دنیایی پر هیاهو و پر ماجراست؛ حاصل عمر خود را به صورت کتاب در اختیار ما گذاشته‏اند تا به سادگی از آنها استفاده کنیم. یک­بار دیگر به قفسه‏های­ پر از کتاب نگاه می‏کنی و با خود ­تصمیم می‏گیری که هر روز فرصتی را به مطالعه اختصاص دهی و از این تجربه‏های ارزشمند استفاده کنی. روی صندلی می‏نشینی ­­و کتاب را پیش رویت می‏گذاری، به آرامی می‏گشایی. اول از همه، عنوان کتاب خودنمایی می‏کند. کتاب را ورق می‏زنی و با اشتیاق شروع به مطالعه می‏کنی. از همان دوران دبستان علاقۀ خاصی به تاریخ و سرگذشت گذشتگان داشتی. پس کتاب را به دقت می‏خوانی. گاهی چهره‏ات در هم می‏رود و لحظه‏ای با خشم دستهایت را به هم می‏فشاری. اگر کسی از دور به حرکاتت دقت کند، متوجه خشم یا ناراحتی‏ات می‏شود. همین طور که کلمه‏ها به سرعت از زیر چشمانت می‏گریزند و وقایع را برایت نقل می‏کنند، ناگاه دست از مطالعه برمی‏داری. نگاهی به اطراف می‏اندازی. همه در حال مطالعه هستند و تنها صدایی که سکوت وارد کتابخانه می‏شوی. یکی از ظهرهای گرم تابستان است. هوا خیلی گرم است. نسیم خنک کولر از داخل کتابخانه بر صورتت می‏نشیند و احساس نشاط، تمام وجودت را فرا می‏گیرد. عدۀ زیادی پشت میزها نشسته‏اند و هر یک در دنیای کتابی که پیش رو دارند، سیر می‏کنند. سکوت زیبایی فضای کتابخانه را فرا گرفته است. چشمها بر روی کلمه‏ها حرکت می‏کنند و کتابها پی در پی ورق می‏خورند. تو نیز به طرف قفسه‏ای می‏روی و با چشم، عنوان کتابها را از نظر می‏گذرانی. ناگاه دیدگانت، بر روی عنوانی متوقف می‏شود. کتاب را از قفسه بیرون می‏آوری و چون دوستی مهربان با خود همراه می‏کنی و به طرف یکی از میزها می‏روی. بر

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 186صفحه 32