مجله نوجوان 193 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 193 صفحه 18

وقتی که خیلی بچه بودم پدر و مادرم سرچشم و هم چشمی با فامیل برام رایانه خریدند ...قربونش برم پسرم ببین بابا چی خریده برات یک سیستم برات بستم توپ بیا پسرم میخواهم چشم همه فامیل در بیاد من ناخود آگاه از تمام بازیهای کودکیام غافل شدم همونطور که میبینید شهاب جان با اینکه سه سالشه کامپیوتر رو مثل آب خوردن بلده چون پدر و مادرم اطلاعات کافی از وسیلهای که در اختیارم گذاشته بودند از راه دیگری با رایانه آشنا شدم شهاب بیا یک بازی خفن باحال پیدا کردم خیلی خوفه توی بازار پیدا نمیشه و به دلیل بی اطلاعی اونها بارها و بارها سرشون کلاه گذاشتم پسرم سلام خسته نباشی چه کار میکنی؟ سلام... دارم با اینترنت زبانم رو تقویت میکنم رایانه بدون برنامه وارد زندگیام شد و تمام لحظههای زندگی ام رو پر کرد اونقدر که هم از خواب و خوراک افتادم و هم عینکی شدم هم درسهایم ضعیف شد بزرگتر که شدم یک آدم عصبی شدم و سر هر چیز کوچکی با آدمها درگیر میشدم. شده بودم مثل یک بمب متحرک! حالا دیگه زن و بچه دارم و الان به همه بد بین هستم و فکر میکنم که همه دنیا با من دشمن هستند و هر روز سر یک چیز کوچیک با زن و بچهام دعوا میشه حالا چرا شلوغش میکنی .. دارم خفه میشم م م.. م مردک بی شعور دارم بهت میگم نوبت منه چرا نمیفهمی میخوای خفهات کنم؟ ای بابا آقا نون به اندازه کافی هست دعوا نکن اگه یک بار دیگه که خسته و کوفته میآیم خونه اون بچه بی خودی ونگ بزنه بچهات رو میدم دستت بری خونه بابا جانت

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 193صفحه 18