مجله نوجوان 193 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 193 صفحه 24

حامد قاموس مقدم کاشکی دیروز... آقای وکیل خسته بود. غصه­دار بود، با وجدان زخمی. چند روز دیگر محاکمه می‏شد و این اصلاً برای او خوشایند نبود. از همه بدتر پانزده سالی را که در آن شرکت لعنتی کار کرده بود در ذهن مرور می‏کرد. کار کردن در آن شرکت، یک ننگ بشری بود. آقای لِمَن وکیل یک شرکت حمل و نقل بود. آنها سالها بود که در کار حمل و نقل بودند و با کامیونها و تریلیهایی که در اختیار داشتند به حمل و نقل کالا در آلمان می‏پرداختند. تا اینکه پس از مدّتها توانستند از یک شرکت گمنام یک سفارش کار خوب بگیرند. آن شرکت، روغن سوخته را از تعویض روغنیها با قیمت کم خریداری می‏کرد و برای فراوری و بازیافت، به فرانسه می‏فرستاد. البته این جزو دفاعیه‏ای بود که لمن در دادگاه گفته بود و از شرکت خود دفاع کرده بود. این سفارش و قرارداد باعث شد شرکت حمل و نقلی آنها بین­المللی شود و کارش به خارج از مرزهای آلمان کشیده شود. آقای لِمَن که در آن زمان تازه مجوز وکالت خود را گرفته بود و به صورت نیمه وقت برای شرکت کار می‏کرد، به صورت تمام وقت، خود را در اختیار شرکت قرار داد و حتی قرارداد کاری با شرکت روغن سوخته را هم خودش تنظیم کرد. همه چیز به خوبی و خوشی پیش می‏رفت تا اینکه یکی از کامیونهای این شرکت در جادۀ ترانزیت با یک کامیون فرانسوی تصادف کرد و همه چیز بر ملا شد. شرکت آلمانی تحت عنوان روغن سوخته، زباله‏ها و نخاله‏های هسته‏ای خود را وارد فرانسه می‏کرد و در آنجا دفن می‏کرد. در مقابل، فرانسویها هم مواد شیمیایی خود را که غیر قابل نابودی بود، وارد خاک آلمان می‏کردند و در آنجا انبار می‏شد. از اینجا به بعد آقای لِمَن بیش از پیش مقصر بود. او به جای اینکه علیه شرکت روغن سوخته شکایتی تنظیم کند و پای آنها را به دادگاه بکشد، طرح گرفتن حق­السّکوت را به رئیس شرکت داد و همان حق­السّکوت باعث شد که شرکت حمل و نقل آنها به یکی از بزرگترین شرکتهای حمل و نقل اروپا تبدیل شود. آنها با خریدن چند کشتی و اجارۀ هواپیما، از دور و نزدیک به حمل و نقل بار می‏پرداختند و آقای لِمَن در آن زمان وکیلی بود که همه آرزو می‏کردند جای او باشند. از وقتی آقای وکیل پولدار شده بود انگار مغز اقتصادی‏اش هم بهتر کار می‏کرد. شرکت آنها پس از خریداری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 193صفحه 24