مجله نوجوان 195 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 195 صفحه 4

شهریار زنجانی آرزوی کاهی بارها قصۀ پینو کیو را شنیده بود. کلاغها و گنجشکهای زیادی بر سر و رویش نشسته بودند و این داستان را در گوشش زمزمه کرده بودند. او اعتقاد داشت که یک روز فرشتۀ مهربان را خواهد دید و آرزویش برآورده خواهد شد. وزش بادی خفیف او را به خود آورد.بی­اختیار تکان خورد و همۀ گنجشکها که حالا داشتند پرواز یاد می­گرفتند،سراسیمه از لای گندمزار به هوا برخاستند.به آنها نگاهی از سر پشیمانی انداخت و دوباره به فکر فرو رفت.رؤیای رهایی از بند تک پای چوبی که او را اسیر خاک کرده بود، یک لحظه رهایش نمی­کرد. دلش می­خواست رها می­شد،به این سو آن سو می­دوید و همراه باد از سر مزرعه می­گذشت. دلش می­خواست که سمبل ترس نباشد،نگهبان مزرعه نباشد.دوست داشت دوست پرندگان باشد،دوست خرگوشها و حتی گرازان گرسنه­ای باشد که مخفیانه و شبانه به مزرعه می­آمدند تا درمان گرسنگی کنند. دوست داشت... حس کرد کسی رو به رویش ایستاده است و نگاهش می­کند.دختر مهربانی بود که به او لبخند می­زد.خیلی سعی کرد پاسخ لبخند دختر را با لبخند بدهد اما صورتش را خشمگین کشیده بودند و کاری از دستش بر نمی­آمد. دختر تکه ابری از کیسه­اش بیرون کشید و آن را با آب نهر نمناک کرد. ابر را با نهایت زورش به صورت او کشید و آثار خشونت را از او پاک کرد.بعد با قلم­مو و رنگ،یک صورت مهربان و خندان با چشمانی که از شادی برق می­زد برای او کشید.بعد

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 195صفحه 4