حامد قاموس مقدم
مروری بر مستند تلویزیونی کابوس یک رویا
از شهر شترمرغها...
مجید مجیدی فیلمساز برجستهای
است و اگر کسی بخواهد این موضوع
را انکار کند،واقعاً بیانصافی کرده
است. او همیشه در آثارش یک برگ
برنده دارد که به موقع رو میکند و
بیننده را غافلگیر میکند.فیلمهایی که
او میسازد در سبک و سیاق کارهای
کیا رستمی است. به سینمای کودک
و نوجوان علاقۀ خاصّی دارد و همین
مسئله باعث میشود که در فیلمهایش
معمولاً از نوجوانان نیز بهره ببرد. با
نابازیگران به راحتی ارتباط برقرار
میکند و بازی را از اعماق وجودشان
بیرون میکشد. آنقدر در این کار
مهارت دارد که میتواند رضا ناجی را
در عرصۀ رقابت با «دنی جی لوئیس»
برنده کند.
او اهل سیاه نمایی نیست. حتی در
بسیاری از آثارش رگههایی از طنز
نیز میگنجاند. برای مثال در فیلم
«بچّههای آسمان» برای پرهیز از
سیاهنمایی، سکانس باغبانی در مناطق
شمالی شهر را قرار داد که سکانسی
زیبا و طنز آلود بود.
وقتی قرار است مجیدی فیلمی را
بسازد. داستانش را برپایۀ یک عامل
انسانی بنا میکند و همین عامل است
که دل ببننده را میلرزاند و در هنگام
تماشای فیلم او را به اعماق وجودی
خودش فرو میبرد تا بتواند در کنج
بکر قلب خویش به دنبال خدایش
بگردد. بهترین نمونه از این دست
در آثار مجیدی،فیلم 16 میلیمتری
و نیمه بلند«خدا میآید» است.در
این فیلم دو نوجوان که نگران سلامتی
مادر بیمارشان هستند خیلی راحت و
بیآلایش برای خداوند نامه مینویسند
و طلب کمک میکنند.
مجیدی درک خوبی نسبت به
موضوعات روز جامعه دارد و در
فیلمهایش یکی از همان موضوعات را
که قشر متوسط و رو به ضعیف جامعه
با آن دست به گریبان هستند، مورد
توجه قرار می-دهد.آدمهای فیلمهای
او سخت کوش و امیدوارند و با اینکه
دستشان از نظر مالی خالی است ولی
دلهای بزرگی دارند.به جز شخصیت
اصلی فیلم «بید مجنون که پایش
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 195صفحه 22