مجله نوجوان 195 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 195 صفحه 30

نوشته: ویلیام براندون ترجمه: دلارام کارخیران تصمیم زنانه خانم هکت او را در حالی در اتاقش یافت که به شدت گریه می­کرد. هکت در چارچوب در ایستاد و خیلی جدی گفت: «سیلویا! من آمدم کمی شکر قرض بگیرم، در باز بود و داخل شدم. حالا می­شود بگویی چه بلایی سرت آمده؟» سیلویا از جایش بلند شد و چشمهایش را خشک کرد. دامنش نامرتب بود و موهای آشفته­اش روی پیشانی­اش ریخته بودند. او با صدای لرزانی گفت: «سلام خانم هکت....هیچی!» خانم هکت گوشۀ دهانش را پاک کرد و گفت: «هیچی؟ البته که هیچی.احتمالاً مشکل چیپ است.شنیده­ام او می­خواهد اینجا را ترک کند و به کانتون برود. همین است؟ البته که همین است.» چشمهای سیلویا از فرط عصبانیت گرد شده بود.گفت: «من با او نمی­روم، نمی­روم، اوم... .» خانم هکت کمی فکرکرد و گفت: «اهداف پسرها سوار بر بالهای باد است.این یک شعر قدیمی است و درست­ترین چیزی که در عمرم شنیده­ام همین بوده است فقط باید یاد بگیری با تصمیماتشان مقابله نکنی.آن وقت نتیجۀ مورد علاقه­ات را آسان­تر به دست می­آوری.» سیلویا هنوز خشمگین بود و زیر لب غرولند ی­کرد: «من با او نمی­روم، حتی یک کیلومتر از اینجا دور نخواهم شد. من نمی­خواهم تمام عمرم را در­به­در باشم. بدون خانه،بدون وسیله، بدون دوست، بدون هیچی. نمی­روم!» خانم هکت هنوز سعی می­کرد سیلویا را آرام کند: «شاید از شغلش ناراضی است و به این بهانه می­خواهد از آن بیرون بیاید.» -شغل او هست، شغل من هم هست. من به این عقیدۀ قدیمی که زن فقط یک برده است که باید دنبال مرد راه بیفتد، معتقد نیستم. -البته که نیستی دخترم ولی می­شود برایم توضیح بدهی چکار می­خواهی بکنی؟ سیلویا سرش را تکان داد و گونه­های خیسش را پاک کرد و بالاخره گفت: «نمی­دانم!» -البته چون بیست سال طول می­کشد تا آدمها بفمد در خانواده چطوری باید رفتار کنند و البته آن موقع کاملاً دیر است.مگر اینکه آدم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 195صفحه 30