مجله نوجوان 195 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 195 صفحه 14

نوشته­های شما ابوالفضل رشنین، کلاس دوم راهنمایی قناعت،مالی است که تمام نمی­شود همسایۀ ما مرد پولداری است. او یک سوپرمارکت دارد.در سوپر مارکت او صدها قلم کالا وجود دارد. او هر روز هنگامی که به خانه می­آید، صندوق عقب ماشین مدل بالای خود را پر از اجناس ریز و درشت می­کند؛ انواع تنقّلات، چیپس، بستنی، ذرت و خلاصه هر چیزی که آدم دوست دارد در طول روز و پای تلویزیون بخورد در صندوق عقب ماشین او پیدا می­شود. بابک،پسر گرد و قلمبۀ همسایۀ ما هر وقت به کوچه می­آید،دهانش در حال جنبیدن است و به قول مامان بزرگم دارد یک چیزی نشخوار می­کند. وقتی ما برای گل کوچک بازی کردن در کوچه جمع می­شویم،بابک با یک کیسه پر از همان اجناس فروشگاه پدرش کنارزمین می­نشیند و از ترس اینکه مبادا کسی به خوراکیهایش دستبرد بزند، هیچ وقت از کنار زمین تکان نمی­خورد و در حسرت یک ضربه به توپ،هی زبان درازش را به بستنی­اش می­کشد. مادرم روزی هزار تومان به من پول تو جیبی می­دهد.البته جمعه­ها را به حساب نمی­آورد. من اگر با اتوبوس به مدرسه بروم و پیاده به خانه برگردم، می­توانم کلی پس­انداز داشته باشم. با همان پول می­توانم یک خوراکی خوش مزّه بخرم،با خیال راحت به زمین بازی بروم و بدون اینکه نگران دستبرد دوستانم به خوراکیهایم باشم بازی کنم. من قبلاً دلم می­خواست به جای بابک باشم و به سوپر مارکت پدرم بروم و دلی از عزا در بیاورم ولی بابک هر چه قدر هم که از خوراکیهای پدرش بخورد سیر نمی­شود،در حالیکه من با کمی قناعت و صرفه­جویی می­توانم کارهایی را که دلم می­خواهد انجام دهم و هیچ وقت هم نه گرد و قلمبه شوم و نه گل کوچک را از دست بدهم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 195صفحه 14