مجله نوجوان 198 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 198 صفحه 17

نورچشمی تمام روز را استراحت کرده و حالا که هم اتاقیهایش خوابیده‏اند، بی‏خوابی به سرش زده و دلش می‏خواهد دعاها و ذکرهای طواف و سعی را حفظ کند. با صدای بلند می‏خواند و قدم می‏زند و تکرار می‏کند. هم اتاقیهایش بیدار می‏شوند و او با لبخند می‏گوید که توانسته یک صفحه را حفظ کند و اگر آنها حوصله کنند پنج شش صفحۀ بعدی را هم تا صبح حفظ می‏کند. نورچشمی در صف نماز جماعت است و یادش رفته که تلفن همراهش نباید همراهش باشد یا اگر بود، باید خاموش باشد. از بدشانسی او تلفن زنگ می‏زند و سکوت زیبای مسجد را زنگ ناهنجار تلفن او بر هم می‏زند. نور چشمی گوشت مرغ دوست ندارد و غذای کاروان گوشت مرغ دارد. فریاد می‏زند: آی گارسون، بیا این را عوض کن! من مرغ دوست ندارم. پدرش جلوی دهان او را می‏گیرد و به او یادآوری می‏کند که این کسانی که به زائران خدمت می‏کنند، گارسون نیستند، بلکه زائرانی هستند که به عشق خدمت به مهمانان خانۀ خدا داوطلب این کار شده‏اند. اغلب آنها استاد دانشگاه و مدیر مدرسه و دکتر و مهندس و متخصصان رشته‏های مختلف هستند. نور چشمی کمی خجالت می‏کشد و سرش را پایین می‏اندازد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 198صفحه 17