حیم اعصابنورد
اعصابنوردی با چاشنی فرهنگی
تصور اینکه آدمهای اعصابنورد،
آدمهای بیفرهنگ و بیسواد و علّافی
هستند تصوری غلط و وحشتناک است.
چون با استفاده از عامل بیفرهنگی هر
کسی به خودش اجازه میدهد که با
چهار تا مردمآزاری بیمزه مثل نخ
فرو کردن توی سوراخ دماغ و گوش
دیگران، خودش را یک اعصابنورد
بداند. نه آقاجان! این خبرها نیست! به
قول قدیمیها نه هر کسی که سرش
را از ته بتراشد، قُلدر است و قلدری
بلد است. البته اصل شعر را دقیقاً
داخل یکی از کتابهای کلیله و دمنه
یا سفرنامۀ گالیور نوشتهاند و
میتوانید آن را بخوانید. به هر
حال...
یکی از شرایط اعصابنوردی
با فرهنگ بودن است و مهمترین
اصل با فرهنگ بودن، باسواد
بودن است و مهمترین اصل با
سواد بودن مدرسه رفتن نیست بلکه
مطالعه است. چون اگر یادتان باشد،
مدرسه، جایی برای اعصابنوردی
است. (مراجعه شود به مطلب مدرسه؛
یک لوکیشن) و به اشتراک گذاشتن
کشفیات و ابداعات اعصابنوردی و
آزمایش آموختهها! همین!
حاضر جوابی
یکی از پدیدههایی که میتواند با شدّت
اعصابنوردانه باشد، پرچونگی و حاضر
جوابی است. وقتی شما برای هر حرفی
یک جواب در آستینتان داشته باشید
یک حاضر جواب محسوب میشوید
ولی شرط حاضر جواب بودن مطالعۀ
زیاد، دیدن فیلم فراوان و اشراف کاملاً
به موسیقیهای روز است. مثلاً وقتی
معلّمتان میپرسد: چه جوری؟ و شما
فوراً میگویید: اینجوری! یک پوئن
مثبت برای خودتان به ثبت رساندهاید
یا وقتی معلّمتان از دستتان عاصی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 198صفحه 20