حمید رضا سیمین پور
آی! من یک تور تنیس رنگ و رو رفته هستم. از نظر عدهای خوشبختم، از نظر عدهای بدبختم. خوشبخت هستم به
خاطر دیدن و گزارش بازیهای تنیس
و بدبخت هستم چون هنگام تمرین که
من خوابم، ناگهان توپ به من میخورد
و من از خواب میپرم. گاهی اوقات هم هنگام بازی ضربۀ توپ آنقدر محکم
است که هنگام برخورد با من، آسیب میبینم. ای وای. یادم رفت که بگویم
تا چند دقیقۀ دیگر بازی رافائل با
فیلیپ گونزالس از مرحلۀ یک چهارم
نهایی شروع میشود. به نظر من رافائل میبرد. خوب، صبر کنید تا بازی را
برایتان گزارش کنم. اِ اِ اِ، بارون گرفت. بازی به فردا موکول شد. پس بگذار
یک گزارش که به خوبی و خوشی تمام
شد را در مورد دنیای خودمان برایتان بیاورم که حوصلۀتان سر نرود. راستی
من باید امروز بخوابم چون فردا دو
مسابقه اجرا میشود. پس شما بروید
پیش ضبط صوت و نوار شمارۀ 5 را بگذارید.
تَق... شروع... با سلام! من تور تنیس
هستم. گزارشگر این بازی... و در آخر ننادرا توانست 2 ست پیاپی در مرحلۀ
یک هشتم برندۀ این بازی شود. امّا
این بازی یک خاطرۀ بد داشت. حدود
20 دقیقۀ پیش به خاطر ضربۀ محکم
راکد، دو توپ کوچولو مصدوم شده و
به بیمارستان منتقل شدهاند. هم اکنون مأموران پلیس در حال تعقیب راکد
هستند که در حال فرار است. تور:
«راکد، فرار نکن. من میدانم تقصیر تو
نبوده است، این را شهادت میدهم.»
راکد خو را تسلیم کرد امّا متوجه
شد این حقهای بود برای
گرفتنش.
توپ کوچولو پس از 6 روز کُما، در
نهایت دارفانی را وداع گفت و راکد
به دادن 60 میلیون تومان بابت دیه
به پدر و مادر توپ و 15 سال حبس
محکوم شد.
تق...
چقدر غمانگیز. ما هم برویم بخوابیم
تا هم بازی فردا را خواب نمانیم، هم
فکر این گزارش از ذهنمان بیرون
برود.
ساعت 7 صبح روز بعد...
تور: راستی بچهها! شمارۀ آن گزارش
را اشتباه گفتم. شمارۀ آن 50 بود
حقوق
مردی در مراسم خواستگاری رو به دختر کرد و گفت: خانم!
من فقط ماهی 400 هزار تومان حقوق میگیرم. شما میتوانید با این مبلغ درآمد زندگی کنید؟
دختر جواب داد: بله! اما خودت با چی زندگی میکنی؟
سفارش
زن: شوهر عزیزم کجایی؟
مرد: چیه؟ چه کار داری؟
زن: من 5 دقیقه میرم خونۀ همسایه ولی تو هر نیم ساعت
یه بار یه سری به غذا بزن!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 198صفحه 25