مجله نوجوان 229 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 229 صفحه 5

آقا می گفت ! عبادت یک سکوی پرش است . عبادت معاشقه است بین عاشق و معشوق . از یک سو ناز است و از سوی دگر همه نیاز . در حقیقت عباد و عاشق در مقابل خدا می ایستد و می گوید : ای همة ناز ، پاسخ بده به این نیاز . آقا به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد . در بیمارستان هم که بستری بود با وجود بیماری مراقب اوقات شرعی بود . آقا روایتی از امام جعفر صادق (ع) نقل می کرد که : اگر کسی نمازش را سبک بشمارد از شفاعت ما محروم می شود . من به آقا گفتم : « شاید سبک شمردن نماز به این معنی باشد که شخص یک وقت نمازش را بخواند و یک وقت نخواند » آقا گفت : « نه ، اینکه خلاف شرع است . » یکی از پزشکان قم نقل می کرد : « امام دچار ناراحتی قلبی شده بود . خود را به بالین ایشان رساندم . فشارسنج عدد پنج را نشان می داد و این از نظر پزشکی خیلی خطرناک بود . کارهای اولیه را انجام دادم . پس از دو ساعت وضع قدری بهتر شد ولی هنوز خطرناک بود . دیدم آقا آماده حرکت شده . گفتم : « آقا جان ، چرا برخاستید . » گفت : نماز ، گفتم: شما در فقه مجتهدید و من در طب . حرکت کردن برای شما به فتوای من حرام است . بهتر است خوابیده نماز بخوانید . آقا با دقت به نظر من عمل کرد . آقا همیشه معطر بود . وقتی نزدیک ایشان می نشستی بوی عطر مشام را نوازش می داد . آقا هنگام نماز محاسن خود را شانه می کرد و عطر می زد . عطرهای لطیف را دوست داشت . وقتی تعدادی از دوستان برای آقا از مکه عطر آورده بودند ، با خنده گفت : چرا فکر می کنید من عطر تند را می پسندم ؟ آقا عمامة کوچک خوش بویی داشت که هنگام نماز از آن استفاده می کرد . روزی تصمیم گرفتم آن را از آقا بگیرم . گفتم : « آقا این عمامه را به من بدهید . » گفت : « می خواهی چه کار کنی ؟ » گفتم : « هیچی ، یکی دیگر برایتان می آورم . آن را به من داد . بوی عطر خاصی دارد . » دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 17 پیاپی 229 / 17 مرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 229صفحه 5