مجله نوجوان 229 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 229 صفحه 14

داستان دوست داستان دنباله دار ماجرای سفر به نویسنده : آلفرد استُل / مترجم : رامک نیک طلب / تصویرگر : طاهر شعبانی عمه کاترین گفت : « سلام جک ، به « آلفا 1 » خوش آمدی . » چشمانم را باز کردم . قدش بلند بود و موهایش قرمز و با چشمانی درخشان و نگاهی که تا قلبت نفوذ می کرد . - سلام عمه کاترین ، چطورید ؟ - نگاهش کن ، این بچه بیش از شش میلیون سال نوری سفر کرده و بعد حال مرا می پرسد ! من خوبم ، متشکرم . تو چطوری ؟ سفر چگونه بود ؟ خندیدم : مثل چرت زدن بود ! - فوق العاده است ! معنی اش این است که این پسر آماده است که بی درنگ به مزرعة من بیاید . عمه کاترین داشت با زن سفید پوشی صحبت می کرد؛ دوقلوی همان زن مأمور پرواز در ترمینال زمینی « ویا کد » . با نگاهی به اطراف متوجه شدم همه چیز در آن اتاق نظیر اتاق سبز زمینی بود . تنها فرقش وجود تابلویی بود بر دیوار که می گفت : « به آلفا خوش آمدید . آلفا 1 جایی بسیار دیدنی . » مأمور پرواز گفت : « اینجا خانم « دوونتر » . مسافران چند دقیقه ای منتظر می شوند تا مطمئن شویم که همه چیز در بدنشان درست کار میکند .ـ پرسیدم : « چه چیزهایی ؟ من حس می کنم خودم هستم ! پوستم کاملاً طبیعی است ! » می دانستم که در یک مدل بودم ولی در مغزم خودم بودم ! - قلبت ، برنامة کامپیوتری ات و . . . عمه کاترین بی صبرانه وسط حرفش پرید : « خیلی خوب ولی عجله کن . ما باید زود برویم من کلی کار دارم . او را با کارهای بیخودی ات معطل نکن . » این عمه کارترین من است . فکر می کند باید به همه دستور بدهد . آدم های پیر و ثروتمند فکر می کنند می توانند هر کاری بکنند . مأمور پرواز گفت : « خانم دوونتر فقط چند دقیقه وقت می گیرد . » دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 17 پیاپی 229 / 17 مرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 229صفحه 14