مجله نوجوان 232 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 232 صفحه 29

ادامه بدهد ! آن ها برای "کا" غذا و آشامیدنی های مختلف می گذاشتند و لباس و سایر وسایل ضروری مورد نیازش را هم همراه مرده دفن می کردند . نقاشی های درون مقابر نیز عمدتاً صحنه هایی از زندگی روزمره متوفی بود و می توانست باعث تجدید خاطرات و لذت "کا" بشود . اما آیا انسان های قدیمی تر از پنج - شش هزار سال قبل هم روح را می شناختند و از وجودش با خبر بودند ؟ ! بیایید یکی - دو هزار سال به عقب تر برگردیم - گورهای هفت - هشت هزار ساله سیلک کاشان و شهداد کرمان و هفت تپۀ شوش و . . .وقتی باستان شناسان لایه های تاریخی گورهای باستانی کشورمان را کنار زدند تا پرده از دنیای اسرارآمیز آن ها بردارند متوجه شدند در این گور های هفت - هشت هزار ساله هم ظرف ها و لوازم زندگی زیادی با مرده ها دفن شده است . . . کوزه های سفالی ، جام ها و جواهر آلات ، نیزه و ابزار جنگی ، سوزن و درفش ! . . پس آدم های هفت - هشت هزار سال قبل نیز از وجود روح با خبر بودند ! اما چند هزار سال دیگر به عقب برگردیم ؟ ! بیست هزار سال ؟ ! . . . سی هزار سال ؟ ! . . ما به (پنجاه - سیصد و پنجاه هزار سال ) قبل برمی گردیم یعنی زمانی که انسان نئاندرتال بر سیّارۀ زمین زندگی می کرد (انسان نئاندرتال گونه ای از انسان های خیلی قدیمی بودند که دست و پاهایی کوتاه تر از ما داشتند و صاحب جمجمه هایی بزرگ و بینی های پهن بودند . متوسط عمر این انسان ها بسیار کوتاه و در حدود بیست و پنج سال بود . نسل بعدی این انسان ها ، انسان هایی بودند که از لحاظ جثه و اسکلت و فیزیک بدنی شباهت بسیار زیادی به انسان های معاصر داشتند ) شواهی وجود دارد مبنی بر اینکه انسان نئاندرتال نیز می دانسته است که روح وجود دارد . . . (پنجاه - سیصد وپنجاه ) هزار سال قبل ؟ ! . . . یعنی چطور ممکن است که این انسان خیلی خیلی خیلی قدیمی فهمیده باشد که روح وجود دارد ؟ مردم شناسان برای پاسخ به این سوال می گویند وقتی یکی از اعضای خانواده و یا نزدیکان بشر اولیه می مرد احتمالاً او درخواب ، فرد متوفی را می دید که مثل زنده ها با او حرف می زند و یا کارهایی را انجام می دهد که افراد زنده انجام می دهند . بنابراین انسان اولیه به فکر فرو رفت و با خودش این احتمال را داد که متوفی نمرده است ! و اگر چه جسم او از بین رفته است اما خود او در جایی دیگر وجود دارد و به زندگی اش ادامه می دهد . اینجا بود که انسان بین جسم و ماهیت اصلی انسان تفکیک قائل شد و نتیجه گرفت که با مردن و از بین رفتن جسمش ، خود او نمی میرد و به زندگی اش ادامه می دهد و به عبارتی دیگر : وجودی مستقل از جسم انسان هست که ما به آن وجود مستقل روح می گوییم . این اولین گام ها برای پرده برداشتن از دنیای شگفت انگیز و پرابهام ماورای زمین بود . اولین گام ها برای کشف دنیایی که دیده نمی شد . بعدها فلاسفه با کمک گرفتن از عقل و منطق دلایل متعدد و پیچیده دیگری را ابراز کردند تا وجود روح را اثبات کنند . گرچه هنوز هم این عالم سرتاسر رمز و راز و نادیدنی ، ناگفته های بسیاری دارد که باعث می شود هنوز هم مسئله روح برای ما جذاب و شنیدنی باشد ، ولی همان طور که گفتیم ما انسان های معاصر تا آن اندازه به این دنیای اسرار آمیز قدم گذاشته ایم که نتوانیم به راحتی هم منکرش بشویم . باز هم به عوالم شگفت انگیز و سرشار از راز گذشته مان نقب می زنیم . . . منابع : کتاب خلاصه تاریخ هنر؛ نوشته پرویز مرزبان کتاب مقدمه ای بر مردم شناسی ، نوشته دکتر رحیم فرخ نیا دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 20 پیاپی 232 / 7 شهریور 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 232صفحه 29