مجله نوجوان 03 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 03 صفحه 21

اسماعیل امینی شاعران و درختان من ندیدم دو صنوبر را باهم دشمن من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین رایگان می بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ اینها را سهراب سپهری می گوید، انگار رفتار آدمها را با درختها مقایسه می کند و آنگاه رفتار درختان را می پسندد. شاعر دیگر درخت را با ریشههایی در خاک و چشمهایی بر افلاک ستایش می کند: درختم، گرچه گاهی چشم بر افلاک دارم من همیشه ریشه ای در نهاد خاک دارم من حسین منزوی پس از آن انگار او هم مثل سهراب سپهری رفتار درخت را با آدمها مقایسه می کند و معلوم است که کدام را می پسندد : بگو در سایه سارم دوست یا دشمن بیاسایند نگویی تا که از ایثار خود امساک دارم من ستون یادگاریهای رنج و شادی ام غم نیست به تن از زخم چاقوها اگر صد چاک دارم من بقیه این غزل زیبا را خودتان در مجموعه شعرهای حسین منزوی پیدا کنید و بخوانید. یک روی دیگر نگاه شاعران به درختان رابطه میان درخت و هیزم شکن و تبر است : شاید تبر سوال شگفتی ز باغ کرد که بازمانده بود دهان درختها محمد سعید میرزایی اما از این موضوع زود رد می شویم چون آدم غصه اش می گیرد و به قول بچهها حالش گرفته می شود. مرگ درختان چه با تبر هیزم شکن و چه با ارههای برقی و موتوری، خیلیاندوهبار است حتی مرگ طبیعی درختان که به قول شاعران ایستاده می میرند. بنابراین بگذارید برگردیم به زندگی و سرسبزی و زیبایی درختان و مرگ را بگذاریم برای لحظههای سکوت و خلوت و فراموشی. درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند این هم از شعر سعدی که پر از شور و ترانه و زیبایی است. اگر از این شعرهای پرشور و رنگارنگ خواستید می توانید به سراغ دیوان منوچهری دامغانی بروید که شعرهایش لبریز از رنگ و آواز و تصویر است مثلاً ببینید پاییز را چه زیبا وصف می کند : خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان است آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزان است گویی به مثل پیرهن رنگرزان است دهقان به تعجب سر انگشت گزان است کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار بله ! درست است کاملا حق با شماست. این شعر کمی سخت است یعنی زبانش یک جوری است که آدم را مجبور می کند به معلم ادبیات مراجعه کند اما اگر مدتی با این شعرها و این زبان سر وکار داشته باشید عادت می کنید و خودتان بدون نیاز به لغت نامه و معلم می توانید شعرهای برزگان را بخوانید و لذت ببرید. برگردیم به درخت و به یاد آوریم که قصه زیبای دو کاج از استاد محمد جواد محبت در کتابهای درسی مان آمده است و همگی آن را خوانده ایم و لذت برده ایم. همان شعری که این طوری شروع می شود: در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روییدند این داستان را تکرار نمی کنیم چون همگی آن را بلدیم اما یک داستان زیبای دیگر را از شاعر بزرگ خراسانی، ناصر خسرو قبادیانی نقل می کنیم و آن حکایت بوته کدویی است که در کنار چناری قدیمی می روید و به سرعت رشد می کند و به خاطر این سرعت رشد و بزرگ شدن ناگهانی مغرور می شود و به چنار می گوید که چرا حرکت نمی و به کار خود شتاب نمی دهی ؟ چنار با تجربه نگاهی به هیکل بزرگ کدو میاندازد و می گوید : منتظر باد پاییزی باش تا آن وقت معلوم شود که این هیکل بزرگ و این رشد سریع برای تو چقدر مفید است. راستی شما چند تا از این کدوهای تنبل و هیکل گنده و پرحرف و پرادعا می شناسید؟ چند تا از آن چنارهای با تجربه و رشید و صبور؟ اگر آن کدوها را دیدید به آنها بگویید که گول هیکل شان را نخورند و کمی صبور باشند و از بزرگان درس بگیرند و اگر آن چنارهای عزیز و خوش قامت و کم ادعا را دیدید سلام ما را به آنها برسانید و بگویید که خیلی مخلصیم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 03صفحه 21