مجله نوجوان 18 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 18 صفحه 25

پر از اشک شد. در همان لحظه پر سیمرغ و گفتههای او یادش آمد، مقداری از آن پر را در آتش سوزاند. ناگهان هوا تیره و تار شد و سیمرغ از میان گرد و غبار فرود آمد و به زال گفت: ناراحت نباش. همسرت آبستن است و از او کودکی به دنیا خواهد آمد که مثل شیر قوی و مثل فیل بزرگ است و این کودک به آسانی به دنیا نمیآید و باید پزشکی ماهر بیاوری تا با خنجر پهلوی مادر را بشکافد و طفل را بیرون بیاورد. بعد دارویی به زال داد تا در هنگام زایمان رودابه به او بدهد تا رودابه درد را احساس نکند. سیمرغ یکی دیگر از پرهایش را کند و به زال داد و پرواز کرد و رفت. بالاخره زمان تولد کودک فرا رسید. زال پزشکی زبردست و ماهر را فراخواند. پزشک نیز با خنجر پهلوی رودابه را شکافت و بچه را بدون هیچ درد و رنجی بیرون آورد. به یک روزه، گفتی که یک ساله بود یکی توده سوسن و لاله بود بگفتا ، برستم، غم آمد به سر نهادند رستمش، نام پسر کودک آنقدر بزرگ بود که با اینکه یک روزه بود، یک ساله به نظر میرسید و مانند تودهای از گلهای سوسن و لاله زیبا بود. زال با خود گفت که دوران غم به پایان رسید و نام کودکش را «رستم» گذاشت. در هنگام شیرخوارگی ده دایه به رستم شیر میدادند. وقتی بزرگتر شد، به اندازه خوراک پنج مرد به او غذا میدادند تا اینکه رستم به سن جوانی رسید و آن زمان نیز پهلوانی بیمانند بود. شبی از شبها رستم به بسترش رفت تا استراحت کند، اما هنوز خواب نرفته بود که سروصدایی شنید. وقتی علت سروصدا را پرسید به او گفتند که فیل سپید زال از بند و زنجیرش فرار کرده است. رستم نیز بیدرنگ گرز پدربزرگ خود، سام را برداشت و به طرف فیل دوید تا رامش کند. فیل کوهپیکر همین که رستم را دید به سوی او حمله کرد و خرطومش را بالا برد تا بر سر رستم بکوبد ولی رستم به او امان نداد و با گرز بر سرش کوبید. فیل از ضربه رستم به خود لرزید و نقش بر زمین شد. این بود داستان تولد رستم و نمایشی از زورآزماییها و دلاوریهای او.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 18صفحه 25