مجله کودک 22 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 22 صفحه 4

می­گذارم برای بعد که با خواهرم دوتایی بخوانیم. *** با عجله وارد خانه می­شوم تا طبق قرار، ناهار را سریع بخوریم و راه بیفتیم. امّا... نگاه دلسوزانۀ مادر و بی­تفاوتیِ نگاه خواهر کوچکم، از چیز دیگری خبر می­دهد. راستی پس پدر کجاست؟ ای وای... همه چیز خراب شد. معلوم می­شود که برای پدر گرفتاری پیش آمده و سفر بی­سفر! *** تمام پنج­شنبه و جمعه را عصبانی­ام! نه با کسی حرفی می­زنم و نه دست و دلم به کاری می­رود. به ناز و نوازش­های مادرم هم اعتنایی نمی­کنم. حتّی جواب عذرخواهی­های پدر را هم نمی­دهم. این خواهر کوچکم هی خودش را لوس می­کند که بیا مجلّه بخوانیم. محلّش نمی­گذارم. *** صبح شنبه است، عید قربان. دلم لک زده که در شادی خانواده شریک باشم. امّا قهری که کرده­ام، نمی­گذارد. مجری برنامه کودک تلویزیون دارد می­گوید: «حضرت ابراهیم (ع) به خاطر خدا حاضر شد از حسّ شیرین پدری بگذرد و فرزند دلبندش را قربانی کند...» این حرف را زیاد شنیده­ام، امّا به آن فکر نکرده­ام. حالا که با همه قهرم، کلّی وقت دارم که به آن فکر کنم. آخ که فکرکردن چقدر خوب است! چون همین الان جرقّه­ای به ذهنم می­زند: دو روز است که قهر کزده­ام، قهر ماندن اگر چه سخت است، ولی غرورش شیرین است. من این غرور را دوست دارم، اما می­دانم که درست نیست. پس در یک لحظه دل به دریا می­زنم و با صدای بلند می­خندم. پدر، مادر و خواهر کوچکم خوشحال می­شوند. می­دوم کنار خواهرم و ماچش می­کنم و می­گویم: پس مجلّۀ دوست کجاست؟ بیا داستان مصورّش را با هم بخوانیم! خواهرم ذوق می­کند. من هم ذوق می­کنم که توانسته­ام اخلاق بدم را به خاطر خدا قربانی کنم. امروز و فردا و پس فردا خیلی خوشحالم! چرا؟ برای این که: 1. امروز پنج شنبه است، روز آمدن «دوست». 2. فردا جمعه است، روز تعطیل! 3. شنبه عید است، عید قربان. یک روز شاد تعطیل! با این سه روز، کلی کار می­شود کرد. امّا خانواده ما تصمیم گرفته است بعد از مدتها به مسافرت برود. مسافرت ما خیلی کوتاه است؛ ولی مطمئنّم خوش می­گذرد! *** با خوشحالی از مدرسه می­زنم بیرون و از دکّۀ کنار خیابان، شماره جدید دوست را می­خرم. بعد سوار سرویس می­شوم و بعد بلافاصله شروع به خواندن مجله می­کنم. می­خواهم اوّل داستان مصوّر را ببینم، ولی دلم نمی­آید. آشتی کردن سخت است!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 22صفحه 4