مجله کودک 22 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 22 صفحه 5

داستان های یک قل، دوقل طاهره ابید کاش آدم بزرگ ها نی نی شوند! تکه آن را کردم توی دهنم. یک جور بدی بود، مزۀ بدی داشت. تف کردم. مامانی یک چند وقتی بود که به ما غذای آدم بزرگ­ها را می­داد، نه همۀ غذاهایشان را؛ فقط یکی می­داد که اسمش سوپ بود، آن قدر خوشمزه بود؛ اصلاً مثل موهای این نی­نی عروسک نبود. محمد حسین نی­نی عروسک را برداشت و مثل جغجغه تکان داد. یکدفعه نی­نی عروسک از دستش افتاد آن دورتر. دیگر دست محمد حسین به او نمی­رسید. دست من هم نمی­رسید. همه­اش تقصیر این محمد حسین بود. من می­خواستم با او بازی کنم. دستم را کشیدم به طرف یک چیزی بود که خوشگل بود، خیلی خوب بود، یک نی­نی بود، از ما خیلی نی­نی­تر بود؛ اصلاً نی­نی نبود، شیر مامانی هم نمی­خورد. شیر مامانی قلابی هم نمی­خورد. دست و پایش هم تکان نمی­خورد. فقط بلد بود بخوابد و بیدار شود. پوشک هم نداشت. آن قدر خوشگل بود که کلی مو داشت. مامانی می­گفت که اسمش عروسک است. مامانی نی­نی عروسک را آورده بود تا با او بازی کنیم. اولش این محمد حسین که حسود بود، موهایش را کشید؛ ولی او گریه نکرد. بعد محمد حسین موهایش را کرد توی دهنش. من هم می­خواستم مزۀ موهایش را بفهمم. یک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 22صفحه 5