مجله کودک 22 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 22 صفحه 25

حاکم به او گفت: من گفته بودم که نه دست خالی باش و نه هدیه­ای بیاور و در همین موقع دخترک کبک را رها کرد. کبک به آسمان پرواز کرد و حاکم هم نتوانست او را بگیرد. سومین شرط نیز انجام شد. حاکم از او پرسید: آیا پدرت مرد فقیری است و واقعاً به این اسب نیاز دارد؟ دخترک جـواب داد: آه! بله. ما با خرگوش­هایی که از دریا می­گیریم و ماهی­هایی که از بالای درختان صید می­کنیم، زندگی­مان را می­گذرانیم! حاکم باقیافه­ای فاتحانه فریاد زد: تو آن قدرها هم باهوش و زرنگ نیستی. چه کسی شنیده که خرگوش در دریا و ماهی بالای درخت باشد؟ که دخترک بلافاصله جواب داد: چه کسی شنیده که یک اسب نر، یک کره اسب بدنیا بیاورد؟ و با این جواب همه خندیدند و حاکم گفت: «او باهوش­ترین دختر سرزمین من است.» ایوان هم علاوه بر کره اسب،100 سکه به عنوان پاداش دریافت کرد. چهارمین معما که این بود: «با ارزشترین چیز در دنیا درستکاری و صداقت است. از ایوان پرسید: این جوابها را چه کسی به تو گفته است؟ او گفت که اینها پاسخهای دختر کوچولوی من است. حاکم می­دانست که کره اسب در واقع متعلق به ایوان است، ولی می­خواست که باز هم هوش دختر ایوان را آزمایش کند. بنابراین گفت: تو علاوه بر کره اسب، 100 سکه هم به عنوان پاداش دریافت می­کنی. هفت روز دیگر بیا و دخترت را نیز با خودت بیاور. به او بگو با این شرطها که نه پیاده باشد و نه سوار بر اسب باشد، نه هدیه­ای بیاورد و نه دست خالی باشد، نزد ما بیاید. در غیر این صورت نه تنها پاداشی دریافت نمی­کند، بلکه تنبیه هم خواهد شد. ایوان ناامید و ناراحت به خانه رفت و موضوع را برای دریایی یک داستان روسی دخترش تعریف کرد. دخترک با خونسردی گفت: فردا برای من یک خرگوش و یک کبک بگیر. هر دو آنها زنده باشند. در این صورت تو پاداشت را از حاکم دریافت خواهی کرد. ایوان آنچه را فرزندش گفته بود، انجام داد؛ اگر چه نمی­دانست که دخترش این حیوانات را برای چه می­خواهد، اما به او و هوشش اعتماد داشت و می­دانست که او کاری را بدون فکر انجام نمی­دهد. در روز مقرر عده­ی زیادی منتظر بودند تا ایوان و دخترش از راه برسند. بالاخره دخترک از راه رسید در حالی که سوار بر خرگوشی بود و کبکی نیز در دست داشت. نه پیاده بود و نه سوار بر اسب.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 22صفحه 25