مجله کودک 58 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 58 صفحه 21

از مجموعه داستانهای یونسکو از کشور ویتنام «بوفالو از موش بزرگتر است» نقره بدهیم.» همسر مرد هدیه را گرفت، اما جرات نکرد ماجرا را برای شوهرش تعریف کند. چندسال گذشت، و مرد صاحب قدرت فقیر و تنگدست شد. همسرش موش نقره­ای را شکست تا با فروش هر قطعه از آن برای زندگیشان چیزهای مورد نیاز را تهیه کند. مرد متوجه این عمل همسرش شد و پرسید که این موش نقره­ای را از کجا آورده­ای. زن در حالی که از ترس می­لرزید و هر لحظه انتظار داشت تا شوهرش از شدت خشم منفجر شود، اصل داستان را برای او تعریف کرد. اماشوهر به آرامی آهی کشید و گفت «عزیزم، کاشکی که به آنها گفته بودی­که من درسال بوفالو به دنیا آمده بودم. امروز کسی مثل من ارزش آن را خوب می­داند.» این مرد صاحب قدرت واقعا یک تکه جواهر بود. هرگز کسی ندیده بود که او رشوه دریافت کند. وقتی که بازنشسته شد، مردم تصمیم گرفتند تا به خاطر خدمات بـا ارزشش هدیه­ای به او بدهند. اما چون جرات نمی­کردند تـا مستقیمـاً به او مراجعه کنند، به نزد همسرش رفتند و پرسیدند که چه چیزی می­تواند شوهرش را خوشحال کند. همسر مرد به آنها گفت: «از آنجا که شما علاقمندید تا به او هدیه­ای بدهید، فکر می­کنم یک قطعه کوچک عتیقه چیز مناسبی باشد.» مردم یک صدا گفتند: «چه فکر خوبی! ممکن است در نهایت احترام از شما بپرسم که در چه سالی شوهرتان متولد شده؟» زن جواب داد: «در سال موش. چرا می­پرسید؟» جماعت گفتند: «ما می­خواهیم به او موشی از جنس

مجلات دوست کودکانمجله کودک 58صفحه 21