فصل پنجم: خاطرات
زود برو نماز مغرب قضا می شود
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : رجائی، غلامعلی

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

زود برو نماز مغرب قضا می شود

زود برو نماز مغرب قضا می شود

‏من در جوانی می خواستم مشرَّف شوم حضرت عبدالعظیم؛ یک نفر واعظ خیلی مقتدر،‏‎ ‎‏خیلی واعظ اما به اسلام خیلی کار نداشت. وقتی دید من معمَّم هستم، به من گفت بیا‏‎ ‎‏اینجا بنشین پهلوی من. ما با اتوبوس می خواستیم تا حضرت عبدالعظیم برویم. وقتی که‏‎ ‎‏حرفهایی زد و چیزهایی گفت و من هم گوش کردم. تا نزدیک شد به حضرت عبدالعظیم‏‎ ‎‏به شوفر گفت: زود برو نماز مغرب قضا می شود. با اینکه اول مغرب بود. من به او گفتم‏‎ ‎‏که: نماز مغرب که حالا قضا نمی شود. گفت: یک روایتی دارد که اگر تأخیر بیندازند چه‏‎ ‎‏می شود. گفتم: خوب، آخر روایات دیگری هم هست. گفت: من به آنها کاری ندارم.‏

‏مسئله این است، می گوید از نهج البلاغه این کلمه اش را قبول دارم باقی اش را قبول‏‎ ‎‏ندارم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

  • )) همان؛ ج 13، ص 364.