ساده زیستی
پیغمبر را هر کس که سیره نوشته است از رسول اکرم، [نقل کرده که] وضعش درزندگی کمتر بوده است از این مردم عادی که آن وقت در مدینه زندگی می کردند. اطاق گلی اینها داشتند؛ توی مسجد یک اطاق گلی داشتند. سوار الاغ می شده، یک کسی هم دنبالش، پشت سرش می نشسته و می رفته. آن وقت هم برای او مسأله می گفته، او را تربیت می کرده. شما بیاورید یک حاکمی، یک رئیس ِ عرض می کنم کلانتری، یک کدخدای یک شهری، یک دهی بیاورید که اینطوری باشد. سلوکش با ملت این باشد که وقتی توی مسجد، مسجدِ محل ادارۀ حکومت، می آمدند آنجا، وقتی که پیغمبر توی مسجد نشستند و عرض می کنم که چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشسته اند و دارند صحبت می کنند، اشخاصی که نمی شناختند، از خارج می آمدند، نقل شده است که نمی شناختند اینها کدام یکی، عرض می کنم که حاکم است و کدام یکی محکوم؛کدام یکی پیغمبر است، کدام یکی مردم دیگر. یک زندگی اشرافی و یک زندگیِ عرض می کنم، چیزی نداشته. در عین حال که خودش اینطور بوده، آنقدر به این فقرا رسیدگی می کرده و به این ضعفا رسیدگی می کرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید، عاجزند.(227)
8 / 8 / 57
* * *
آن طرز حکومت اسلام طرز حکومت آدم سازی است. شما خود رؤسای اسلام را باید ملاحظه کنید مثل پیغمبر اکرم که رئیس اسلام است، امیرالمؤمنین که بعد از او رئیس اسلام بود. شما خود آنها را ببینید که وضعشان چه جوری بوده. دیکتاتوری بوده است؟ پیغمبری که با مردم دیگر وقتی می نشست معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است و ـ عرض می کنم که ـ اصحاب کدامند و خود پیغمبر کدام است. پیغمبری که با مردم همان جور می نشست و با هم همان طور جلسه می کردند، و همان طور جلسه شان جلسۀ بنده ها و فقرا بود، و زندگی اش
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 95 زندگی فقرا بود، و بیت المالْ مالِ مردم بود و هیچ تصرف نمی کرد، مثل یکی از فقرا زندگی می کرد و با مردم وقتی که معاشرت می کرد، وقتی که اعلام می کرد و اعلام کرد به اینکه هر کس حقی دارد به من بگوید، یکی پیدا نشد ـ غیر یک نفر آدمی که اشتباه گفت برای یک غرضی ـ که بگوید تو دهشاهی از ما برداشتی، که بگوید یک ظلمی تو به من کردی. این آخر عمر فرمود هر که حقی دارد به من بگوید. هیچ کس پیدا نشد که بگوید تو به ما یک ظلمی کردی، یک بدی گفتی ـ عرض می کنم که ـ به این ملت یک ـ نعوذبالله ـ خیانتی کردی. فقط یکی در بین اینها پاشد گفت شما یک شلاق به من زدی! گفت به او بیا عوض آن را [بزن]؛ گفت به اینجای من ـ گفت ـ بیا عوض آن را بزن. گفت نه، برهنه بودم. برهنه [شد]. بعد رفت بوسید آنجا را؛ گفت که من این را گفتم که اینجا را ببوسم. یعنی دروغ گفتم؛ نه، نکرده بودی.(228)
17 / 8 / 57
* * *
اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات. آزادی آرا در اسلام از اول بوده است، در زمان ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود. حرفهایشان را می زدند.(229)
10 / 12 / 57
* * *
حکومتی که در رأس جامعه بوده است با مردم دیگر فرقی نداشته است؛ بلکه زندگی اش پایینتر بوده است. حکومتها نمی خواستند که به مردم حکومت کنند؛ می خواستند خدمت کنند.(230)
21 / 3 / 58
* * *
پیغمبر وارد شد به یک آدم درجه سه ای و اشخاصی که دورش جمع شده بودند یک
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 96 اشخاص فقیر بی بضاعتی و خودش هم یک منزل و اتاق، نه مثل این اتاق، یک اتاقی با لیف خرما! چند تا اتاق برای خودش، و مسجدش هم آنطور.(231)
14 / 4 / 58
* * *
پیغمبر اکرم در مقابل قریش بود؟ خودش هم از قریش بود، اما یک آدمی بود که از همین طبقات پایین بود. از اشراف، به آن معنی که طایفه دار بوده، بود، اما هیچ چیز نداشت.(232)
14 / 4 / 58
* * *
سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمۀ ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی.(233)
25 / 4 / 64
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 97