نتیجۀ جنگ
دو لشکر مقابل هم ایستادند: یکی طاغوت و لشکر طاغوت بود، یکی لشکر خدا بود؛ اگر پیروز شده بود حضرت امیر و کسانی که همراه او بودند پیروز بود، اگر شکست می خورد باز پیروز بود. در صفین، حضرت امیر باید گفت که شکست خورد، برای اینکه با حیله هایی که کردند نتوانستند کار را پیش ببرند ولی تا آخر این ـ جند الهی ـ پیروزمند بود.(728)
19 / 11 / 57
* * *
حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ با معاویه جنگ کردند و شکست خوردند لکن شکست نبود. این شکستِ صوری، شکست حقیقی نبود؛ چون قیامْ لله بود، قیامِ لله ، این شکست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است.(729)
8 / 3 / 58
* * *
شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتی نداشت؛ برای اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود.(730)
3 / 4 / 58
* * *
حضرت امیر، سلام الله علیه، نتوانست در جنگ معاویه غلبه کند. مغلوب شد. یعنی همان اشخاص که با خودش بودند، همان اشخاص مخالفت کردند با او و مغلوبش کردند. لکن مکتبش محفوظ بود.(731)
12 / 4 / 58
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 278 اولیای خدا هم شکست می خوردند. حضرت امیر در جنگ معاویه شکست خورد، این حرف ندارد، شکست خورد. امام حسین ـ سلام الله علیه ـ هم در جنگ با یزید شکست خورد و کشته شد. اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکستْ ظاهری، و پیروزی واقعی بود.(732)
13 / 6 / 58
* * *
حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ در بعضی از جنگها شکست خوردند، حتی در جنگ با معاویه بالاخره شکست با ایشان بود، آنها با حیله ایشان را شکست دادند، مع ذلک چون مکتب محفوظ بود، شکست نخورد؛ بلکه پیروز شد در آخر، الآن پیروزی او معلوم است. همۀ ملتهای اسلامی به او توجه دارند. و معاویه قبلاً اگر بعض از برادرهای اهل سنت ما نمی خواستند راجع به معاویه مثلاً چیزی بگویند، لکن حالا دیگر معلوم نیست اینطور باشد. معاویه دیگر اینقدر رسوا شده است که مسلمین دیگر او را قبول ندارند. پس در عین حالی که در جنگ صفین، امیرالمؤمنین بالاخره شکست خورد، لکن پیروز شد؛ برای اینکه مکتب محفوظ بود. و معاویه هم ماهیتش معلوم شد برای آن اشخاصی که نمی دانستند، ماهیتش معلوم شد.(733)
2 / 7 / 58
* * *
قضیۀ زمان حضرت امیر و قرآن را سرنیزه کردن که این قرآن حَکَم ما باشد. حضرت امیر مظلوم بود واقعاً. هر چه به این بدبخت ها گفت: اینها حیله دارند می کنند، بگذارید [بجنگند، ]گذشت مطلب. [گفتند:] الآن آن مرکز را می گیرند. جمع شدند دورش، شمشیر کشیدند، گفتند: می کُشیمت اگر نگویی برگردند، قرآن اینطور نوشته. مجبور شد حضرت امیر که امر کند که لشکری که الآن فتح می کردند، یک ساعت دیگر اگر مانده بود فتح می کردند، برگردند. برگشتند و شکست همان شد که خوردند و بعد از اینکه آن
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 279 مسائل واقع شد. همین عده ای که آنجا شمشیر کشیده بودند، باز شمشیر کشیدند برضد حضرت امیر.(734)
4 / 4 / 59
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 280