ماجرای حکمیت
قضیۀ قرآنی است که سر نیزه کردند در مقابل امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ با حربۀ قرآن معاویه، امیرالمؤمنین را شکست داد؛ با حربۀ قرآن، و الاّ چند دقیقۀ دیگر، چند ساعت دیگر اگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمی ماند، لکن حیله کردند، قرآن آوردند [که] ما مُسْلم، شما هم مُسلم، أشهد أن لا اله الاالله ؛ این قرآن. این خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، که امام را نشناخته بود[ند]، هر چه حضرت امیر گفت: آقا صبر کنید، [گفتند:] خیر نمی شود، قرآن، الحکملله ، نمی شود، نمی شود، نمی شود. می خواستند بکشند حضرت امیر را همین اصحاب، این خوارجْ اصحاب حضرت بودند؛ انصار حضرت بودند. آنها حیله کردند؛ قرآن را بالای نیزه ها کردند که «اَلْحَکَمُ بَیننٰا وَ بَینکمْ کتٰابُ الله ؛ اَلْحَکَمُ کتٰابُ الله ». حضرت [پیغام] فرستاد به اصحابش که جنگ می کردند که آقا برگردید. گفت: آقا مهلت بدهید یک ساعت دیگر مانده. حضرت فرمود: می کشند اینها مرا؛ ریخته اند دورم؛ شمشیرها کشیده اند؛ اگر نیایید می کشند. با قرآن، اسلام را شکست دادند.(723)
26 / 1 / 43
* * *
قرآن را سرنیزه کردند و امیرالمؤمنین را شکستند. هر چه حضرت فرمود که من قرآنم، من قرآن ناطقم، به من گوش کنید، این حیله است، آن احمقها شمشیرها را کشیدند، گفتند: اگر نگویی برگردد، می کُشیمت. برگرداندند لشکر اسلام را و نگذاشتند که پیروز بشوند.(724)
14 / 3 / 59
* * *
ما باید این تأسف را به گور ببریم که نگذاشتند آن طوری که حضرت امیر می خواست حکومت تشکیل بدهد. جنگهایی که در داخل پیش آوردند آنهایی که مدعی اسلام بودند و با
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 276 اسم اسلام با ایشان معارضه کردند، و با اسم اسلام، اسلام را کوبیدند و با اسم قرآن کریم ایشان را از مقصد باز داشتند. اگر آن حیله ای که معاویه و عمروعاص به کار برده بودند، آنهایی که از طبقه مقدسین باصطلاح بودند مانع نشده بودند از این که حضرت امیر بشکند آن حیله را و آن حیله شکسته می شد، سرنوشت اسلام غیر از این بود که حالا هست، نه غیر از آن بود که بعدها بود. شاید قضایای امام حسن ـ سلام الله علیه ـ و آن ابتلائاتی که او پیدا کرد و قضیۀ کربلا پیش نمی آمد. و جرم گناه همۀ این امور به گردن آن مقدسین نهروان بود که لعنت خدا از ابد تا آخر با آنها باشد.(725)
9 / 2 / 63
* * *
ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جبهه شان داغ داشت و اضر مردم اند بر مسلمین، آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود، بعد که حضرت امیر با فشار اینها نتوانست، می خواستند بکشندش اگر نکند؛ برای اینکه آنها [پیشنهاد] کرده بودند که چه باید چه بشود؛ «حَکَم قرار بدهید، قرآن است، قرآن است این». این ابتلا را حضرت امیر داشت.(726)
2 / 6 / 65
* * *
بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله گر درست شد.(727)
2 / 6 / 65
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 277