عدالت اجتماعی
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید من حکومت را به این علت قبول کردم که خداوند تبارک و تعالی از علمای اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم کرده که در مقابل پرخوری و غارتگری ستمگران و گرسنگی و محرومیت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بیکار نایستند:
«أما وَالَّذی فَلَقَ الْحَبَّةٌ وَ بَرَأالنَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُالْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةٍ بِوُجُودالنّاصِرِ وَ ما أَخَذَالله ُ عَلَی الْعُلَماءِ أَنْ لایُقارُّوا عَلٰی کِظَّةِ ظٰالِمٍ وَ لاٰسَغَبِ مَظْلُومِ، لألْقَیْتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأسِ أَوَّلِها؛ وَ لاَلْفَیْتُمْ دُنْیٰاکُمْ هِذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ».
سوگند به آنکه بذر را بشکافت و جان را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدی من با وجود یافتن نیروی مددکار تمام نمی شد، و اگر نبود که خدا از علمای اسلام پیمان گرفته که بر پرخوری و غارتگری ستمگران و گرسنگی جانکاه و محرومیت ستمدیدگان خاموش نمانند، زمام حکومت را رها می ساختم و از پی آن نمی گشتم. و می دیدید که این دنیاتان و مقام دنیاییتان در نظرم از نمی که از عطسۀ بزی بیرون می پرد ناچیزتر است.(666)
* * *
حضرت امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ نفس حکومت و فرماندهی به ابن عباس فرمود: این کفش چقدر می ارزد؟ گفت: هیچ. فرمود: فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزشتر است؛ مگر اینکه به وسیلۀ فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم؛ و باطل (یعنی قانون و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم.(667)
* * *
این پنج سال حکومت، یا پنج ـ شش سال حکومت حضرت امیر، این با همۀ
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 257 گرفتاریهایی که بوده است و با همۀ زحمتهایی که از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزای بزرگ است. و همین [دورۀ] پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حکومتی که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جای از مملکتش، برای یک معاهد ـ یک زن معاهد ـ یک زحمت پیش بیاید، یک خلخال از پای او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت، آرزوی مرگ بکند، که مرگ برای من ـ مثلاً ـ بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنی که معاهد هست خلخال را از پایش درآورند. این حکومتْ حکومتی است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگواری بنشینند؛ و برای همان پنج روز و پنج سالۀ حکومتش باید جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای خدا، جشن برای اینکه این حاکم حاکمی است که با ملت یکرنگ است بلکه سطحش پایینتر است در زندگی؛ سطح روحی اش بالاتر از همۀ آفاق است، و سطح زندگی اش پایینتر است از همۀ ملت. ...برای یک همچو حکومتی که حکومت عقل است، حکومت عدل است، حکومت ایمان است، حکومت الهی است، در رفتنش عزا لازم است و در برقراری اش ـ برای همان چند سال حکومت حضرت امیر ـ مسلمین باید جشن بگیرند.(668)
1 / 4 / 50
* * *
حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ هم آن وقتی که سلطنتش (من تعبیر به «سلطنت» می کنم روی مذاقِ حالا و الاّ نباید این تعبیر را بکنم) خلافتش که همین نظیر سلطنتها بوده است، یعنی نظیر به این معنا که همه جا تحت وَلای او بوده، چندین مقابل ایران بوده، حجاز و مصر و عراق و ایران و خیلی جاها، قاضی خودش نصب کرده برای قضاوت. عربی رفته ـ یهودی ـ رفته است شکایت کرده پیش قاضی از حضرت امیر که حالا یک زرهی از من است پیش ایشان ـ حالا من قصۀ چیزش را نمی دانم اما اصل متن قضیه را می دانم، آن حواشی اش را نمی دانم ـ قاضی خواست حضرت امیر را. رفت در محضر قاضی ای که خودش او را نصب کرده است! قاضی حضرت امیر را احضار کرد.
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 258 رفت. نشستند جلوی قاضی. حتی تعلیم داد به قاضی ـ ظاهراً در همین جاست ـ که نه، به من زیادتر از این نباید احترام کنی؛ قضاوت باید همچو، هردو علی السواء باشیم. یکی یهودی بوده و یکی هم رئیس ـ عرض می کنم که ـ از ایران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق! قاضی رسیدگی کرد و حکم بر ضد حضرت امیر داد.(669)
14 / 8 / 57
* * *
او تمام مقصدش خدا بود. اصلش این دنیا و این ریاست دنیا و اینها در نظر او چیزی نبود، مگر اینکه بتواند یک عدلی را در یک دنیا برقرار کند، و الاّ پیش آنها مطرح نبود که یک ریاستی داشته باشم یا خلافتی داشته باشم، مگر اینکه بتوانند یک عدلی را اقامه کنند و یک حدی را جاری کنند.(670)
20 / 6 / 59
* * *
شماها شیعۀ همان هستید که می گوید که من به اندازۀ این کفش کهنه ای که هیچ نمی ارزد امارت شما را به اندازۀ این برایش ارزش قائل نیستم مگر اینکه حقی را ایجاد کند.(671)
9 / 2 / 63
* * *
مسئلۀ غدیر، مسئله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئلۀ غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همۀ جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مأمور می کند رسول الله را که این
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 259 شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده اند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئله ای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که «به قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست» آنکه هست اقامۀ عدل است. آن چیزی که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ و اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامۀ عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند.(672)
2 / 6 / 65
* * *
پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده.(673)
14 / 3 / 68
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 260