مجله نوجوان 67 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 67 صفحه 10

یاد دوست جویبار خاطرات در نجف اشرف چون هوا گرم است بیشتر آقایان مراجع در نقاط ییلاقی برای خود منزل خریده یا اجاره نموده اند که ایّام تابستان را آنجا بروند . امسال وقتی من خدمت حضرت آیت الله خمینی مشرف شدم ابتدا فکر کردم ایشان هم در ییلاق منزلی برای خود تهیه دیده است ولی مشاهده کردم که در شهر نجف هستند . از چند نفر پرسیدم چرا در این گرما آقا به جای خنکی تشریف نبرده اند ؟ آن ها گفتند که تمام آقایان مراجع تقلید به ایشان توصیه نموده اند ولی آقا قبول نکرده است . از حاج آقا مصطفی ، آقازادۀ ایشان هم سؤال کردم؛ در جواب گفتند اصرار بی فایده است؛ شما پیش آقا بروید شاید قبول کنند . من پیش حضرت آیت الله خمینی رفته و به ایشان گفتم : « آقا جان در اینجا هوا گرم است و وجود شما در این هوا ناراحت است ، خواهش می کنم به مکان خنک تری تشریف ببرید . » آقا فرمودند : « آیا فرق من و مردمان دیگر چیست که آن ها در شهر باشند و من به جای خنکی بروم ؟ » من به آقا گفتم : « شما برای اسلام زحمت زیاد کشیده اید؛ اسلام به شما احتیاج دارد ، عزّت و عظمت اسلام را شما تا مرز های دور دست کشانیده اید ، ما عزت و عظمت اسلام را از شما داریم که در تمام مراحل پیشقدم بوده اید . » باز هم آقا قبول نکردند . لذا برای بار دوم پیش ایشان مشرف شدم و به آقا گفتم : « ممکن است این هوای گرم به وجود شما آسیب برساند ، مزاج شما پروردۀ ایران است و به هوای اینجا عادت ندارید . تقاضا می کنم برای سلامتی خود از شهر خارج شوید ، اسلام به شما احتیاج دارد ، بعد از امام زمان شما هستید ، اگر ممکن است خواهش ما را بپذیرید ، آخر چرا قبول نمی فرمایید ؟ » در این موقع آیت الله خمینی نگاهی به من کرد و گفت : « سعیدی آیا تو فکر می کنی که من خیال راحتی دارم در حالی که مردم این همه به خاطر من رنج کشیده و مصیبت دیده اند ، با وجودی که عدّه ای به خاطر من در گوشه زندانها به سر می برند ، چگونه من راضی می شوم که در مکانی خنک استراحت کنم ؟ » آیت الله سیّد محمّد رضا سعیدی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 67صفحه 10