آتش نهفته
آمد سپیده ای که ، شعر از تو جان بگیرد
احساس زنده بودن ، در من توان بگیرد
من باشم و دوباره ، سرسبزی سرودن
خاموشی عواطف ، در من زبان بگیرد
غم های بی شکوهم ، رخت از زمین ببندد
در آن طرفتر از خاک ، قدری مکان بگیرد
از آتش نهفته ، در واژه های خاموش
خورشید شعله ای تا ، در آسمان بگیرد
برخیزد از زمستان ، پروانة تخیّل
در چارچوب سینه پرواز جان بگیرد
مصطفی محدثی خراسانی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 95صفحه 11