مجله نوجوان 121 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 121 صفحه 4

محمد رضا تقی دخت داستان محمد روایتی از مکه مقدمه آنچه از این پس، هر شماره در این صفحات خواهید خواند، داستان برآمدن مردی از ورای ریگزارهای خشک و سوزان حجاز در عربستان است و حماسة شگرفی که آفرید. داستان بر آمدن محمد صلاللهعلیهو آله- پیامبر ما- داستانی عجیب اما سخت شیرین و شورانگیز است با حماسهای بزرگ که هر نقل تازهای از آن، شنیدنی دیگر دارد. اما غرض از نگارشاین روایت، آن است که محمد صلاللهعلیهو آله را با تاریخ حماسة بزرگش، هیچگاه به صورت کامل ندیدهایم؛ خاﺻﻪ نوجوانان و نوپویان، هر با ر تکهای از این داستان را شنیده و پارهای از تاریخ او را بر گرفته از تواریخ و سیرههای پر شاخ و برگ ملاحظه کردهاند. اگر خوانندة نوجوان، این سلسله نوشته را که هر هفته در شکل یک روایت منغرد، اما در حقیقت پیوسته دنبال خواهد شد، پی بگیرد، در مدتی نه چندان طولانی، به تصویری کلی اما روشن از حماسة بزرگ محمد صلاللهعلیهو آله چشم باز خواهد کرد و خواهد دانست که آغاز و انجام داستان محمد صلاللهعلیهو آله و کسان پس از او چه بوده است. پس، این داستان محمد صلاللهعلیهو آله است که در روایت ما میآید و البته هر هفته در یک پارة جداگانه. پیگیری این روایتهای جدا، با خوانندة مشتاق خواهد بود و امید که چنین ذوق و اشتیاقی باشد. در نواحی شرقی دریای سرخ در کشور عربستان، سرزمینی است به نام حجاز ( به معنی «مانع») و این نامگذاری از آن روی بوده است که این سرزمین، «نجد» و «تهامه» یعنی دو بخش مهم و متفاوت عربستان را از هم جدا میکرده است. در روزگار پیش از بعثت محمد صلاللهعلیهو آله، چند شهر آباد، بیشتر در این سرزمین نبود؛ «مکه» «یثرب»، «طایف» و «خیبر» که شمار زیادی از اعراب ساکن عربستان آن روزگار را در خود جای داده بود. مکه شهری بود در این سرزمین؛ در انتهای درهای واقع بین کوههایی چون «ابوقبیس» و «قعیقعان» و.... شهر دو قسمت عمده داشت: بخش اصلی و قدیمی شهر که «وادی» و «بطن» مکه بود واقع در ته این دره و بخش فرعی در حاشیههای آن. در بخش اصلی که «بطحاء» هم خوانده میشد، کعبه، معبد قدیمی اعراب قرار داشت و شماری جاهای مهم دیگر چون «چاه زمزم» و «دارالندوه» که محل شورای شهر بود، یعنی مکان گرد آمدن رؤسای قبایل و بزرگان خانوادهها برای مشورت در باب موضوعات مهم. حاشیههای مکه که بخش دیگر این شهر مهم بود، عموماً بر نشیب تپهها و دامنة کوهها واقع بود، با خانههایی محقر و ساکنانی کممایه به لحاظ معیشت و اقتصاد. ابطحیها، کسانی بودند که در بخش اصلی، در ته درة مکه خانه و سکونت داشتند؛ خانوادههایی چند که در میان قریش- ساکنان آن روزگار مکه- اهمیت و اعتبار بیشتری داشتند و نفوذشان فراگیرتر بود. بنیهاشم، بنیامیه، بنی مخزوم، بنیاسد و شماری دیگر از خاندانهای مهم آن روز قریش. مکة آن روزگار، حکومت و قانون و گزمه و پلیس نداشت. شهری بود آزاد با ساکنانی که عهد و پیمان و قسم، عموماً آنها را از تعرض به دیگران وامیداشت. اختلافی اگر به ندرت پیش میآمد و بالا میگرفت، به همان «دارالندوه» که گفتیم میرفتند و در شورای بزرگان حل می­شد و تقاصی ستانده میشد یا خسارتی تأدیه میگشت. از تجارت مکه نیز، که شغل اصلی قریشیان بود خانوادههای بزرگ سهم بیشتری داشتند. مکه بر سر راه تجارت شرق و دریای مدیترانه -دروازة آبی غرب- واقع بود و هم از این روی، سخت تجارت پر رونقی داشت. هر کس با هر بضاعت مالی به

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 121صفحه 4