مجله نوجوان 164 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 164 صفحه 6

نقد و نظر مرتضی سورج گلاب به روتون، روم به دیوار، بلانسبت؛ متروی تهران! تذکّر مهم: بحث ما الان بر سر مترو به عنوان یک وسیلۀ نقلیۀ بزرگ عمومی است و آنچه که در اینجا می‏گوییم خدایی نکرده هیچ نسبتی با هیچ یک از قومیتها و هیچ یک از اقشار مختلف جامعه ندارد و به جز خود ما بدبخت بیچاره‏ها که به جز تحمّل فشار مترو هیچ چارۀ دیگری نداریم هیچ شخص حقیقی یا حقوقی دیگری مدّ نظر نمی‏باشد و همچنین بزرگان و شخصیتها و مقاماتی که به طور نمادین و در روزهای خاص مثل افتتاح ایستگاهها و در محیطی بسیار آرام و انسانی سوار متروی شریف و محترم می‏شوند از نوشتۀ پیش روی شما استثناء بوده و در مراحل بعدی این نوشتار مورد نظر نمی‏باشند! بلا نسبت بزرگترها قدیم‏ترها که ما می‏خواستیم تأتر بازی کنیم، مربّی تأتر به ما می‏گفت: «وقتی چشمتان به جمعیّت افتاد، برای اینکه اعتماد به نفس خودتان را از دست ندهید، خیال کنید همۀ اینها گوسفند هستند که دارند شما را نگاه می‏کنند.» راست هم می‏گفت. وقتی خیال می‏کردیم مردم گوسفند هستند دیگر هول نمی‏شدیم و دیالوگمان یادمان نمی‏رفت. بعدها در دانشگاه هم درسی داشتیم به نام «آیین سخنوری» که استاد آن درس هم گفته بود که اگر خیال کنید مردم حاضر در پیش روی محترم شما گوسفند هستند بسیار خوب سخنرانی می‏کنید. البته من فکر می‏کنم «گوسفند پنداری عمومی» تکنیکی است که در هنگام نمایش یا سخنرانی جواب بدهد ولی فکر نمی‏کنم که مثلاًً وقتی که ما رئیس مترو شده‏ایم یا قرار است به مردم خدمات بدهیم استفاده از این تکنیک کار خوبی باشد. به هر حال اگر رئیس محترم مترو هم می‏پذیرفت که باقی انسانها مثل خودشکه سوار مترو نمی‏شود، دارای شأن انسانی هستند حتماًً یک فکری برای شأن انسانی باقی مسافران مترو هم می‏کرد و این همه آدم زیر دست و پا له نمی‏شد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 164صفحه 6