مجله نوجوان 164 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 164 صفحه 12

طنز مریم شکرانی از دفترچه خاطرات یک بازیگر فقید! خاطرۀ اوّل خاطرۀ دُیُم خاطرۀ سِیُم امروز دیگر قطعاً قطعاً به این نتیجه رسیدم که به درد هیچ کاری در این دنیای فانی نمی‏خورم خداوند باریتعالی در سر تا پای هیکل نحس مالطف فرموده و هیچ هنری آفرینش نفرموده‏اند. رودربایستی و تعارف با خودمان نداریم که! بنابراین چکار کنیم دیگر گوربابای حرف کارشناسان و منتقدان هنری سرتاسر دنیا؛ می‏رویم که بازیگر بشویم! الان دارم توی آینه خودم را برانداز می‏کنم تا ببینم آن خانم مسئول ثبت نام کلاس بازیگری از روی چه حسابی فرمودند بنده چهره فتوژنیکی دارم... یک ساعت، دو ساعت است که هِی به آینه زل می‏زنم و هِی به این نتیجه می‏رسم که ایشان حالشان خیلی بد بوده است و احتمالاً اختلالات بینایی داشته‏اندآدم که با خودش رودربایستی ندارد که! به ما گفتند که قرار است رابرت­دنیرو از هالیوود تشریف بیاورند و مربّی و استاد ما بشوند ولی نمی‏دانم چرا الان یک آقای کچل بی‏ریخت و بی‏سواد دارد سر کلاس‏مان چرت و پرت و آسمان و ریسمان به هم می‏بافد؟! البته از لهجه ضایعشان که فاکتور بگیریم شاید بتوان حرف مسؤلان آموزشگاه را باور کرد که آقای دنیرو بدون گریم بیشتر از این ازشان در نمی‏آید. اگر چه من باز هم شک دارم ولی خدایی دروغ به این گندگی امکان دارد اصلاً! نه حتماً خود ایشان آقای رابرت دنیرو هستند ولی خدایی قدّشان چرا اینقدر آب رفته و چاق و چلّه شده‏اند این آقای استاد بیشتر شبیه بشکه است تا رابرت دنیرو! خوب آدم چه کار کند آدم با خودش که رودبایستی ندارد...

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 164صفحه 12