مجله نوجوان 182 صفحه 4

محمد رضا زائری سلام برداشتی از زیارت شریف «آل یاسین» همۀ نغمه‏های دل انگیز را که انسانی می‏تواند زمزمه کند در کلامی گرد آورده‏ام همۀ بوهای خوش را که گلهای رنگارنگ در هر بوستانی می‏توانند بپراکنند در رایحه‏ای جمع کرده‏ام همۀ محبتهایی راکه یک دل می‏تواند در خود نگه دارد در یک حس عاشقانه نگهداشته‏ام همۀ دستهایی را که به احترام ممکن است بر سینه‏هایی قرار گیرد در یک دست بر سینۀ ارادت و تعظیم خود گذاشته‏ام همۀ زیباییها و دلفریبیهای نقشی که شاید بر صفحه‏ای رسم کنند در نقش دلباختگی خود برصفحۀ دل کشیده‏ام و همۀ خوبیها وزیباییها ونیکیها را در یک واژه ذخیره کرده‏ام و نام آن را «سلام» نهاده‏ام * این «سلام را پیشکش جمال و جلال تو کرده‏ام این «سلام» را به پای حضور نورانی تو ریخته‏ام این سلام را به آستان مقدس تو رسانده‏ام و این سلام را پیک دلدادگی و شیفتگی خود ساخته‏ام تا حرفهای نگفته‏ام را با گوش مهربانی تو باز گوید و ناله‏های بر نیامده‏ام را در پیش چشم لطف تو فرو خواند و مرا به تو برساند * اگر دیگران به کسی «سلام» می‏فرستند می خواهم «سلام» مرا به سوی تو بفرستد و اگر دیگران به کسی «سلام» می‏رسانند می خواهم «سلام» مرا به تو برساند ای همیشه سلام ای سلامِ همیشه * سلام بر تبار یاس سلام بر دودمان یاسین سلام بر خاندان نور و پاکی سلام بر تو ای فرستادۀ خداوند سلام بر تو ای دری که مسافران خسته را به خانۀ خداوند می‏رساند ایپنجره‏ای کهبه باغ خداوند گشوده می‏شود ای راهی که به شهر خداوند می‏رسد * سلام بر تو ای حجت و نشانۀ خداوند سلام بر تو ای نمایان کنندۀ امر الهی تو که کتاب خداوند را بر می‏خوانی و اگر نازل شده است تو بوده‏ای برای خواندنش تو که ‏امر خداوند را اقامه می‏کنی و اگر فرمان داده شده است تو بوده‏ای برای برپا داشتنش * سلام بر تو در نیمه‏های شب سلام بر تو در میانۀ روز سلام بر تو ای «ذخیرۀ خدا» در زمین ای باقیماندۀ همۀ حجتهای خداوند ای بازماندۀ همۀ نشانه‏های پروردگار ای آخرین دلیل ای آخرین راهنما ای آخرین واسطه و حلقۀ وصل ای آخرین درِ باز، ای آخرین پنجرۀ گشوده، ای آخرین راه هموار * سلام بر تو ای پیمان خداوند که با همگان محکم کرده است سلام بر تو ای عهد خداوند