مجله نوجوان 182 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 182 صفحه 23

میلیون نفر هشت سال کار کردند و معبدی را ساختند که اگر نادرشاه بود یک روزه ویران می‏کرد. تراش دماغ و گوشه چشم خدایان، در نهایت استادی و مهارت. دلبرکان سنگی خدایی بماند، قدرت مگس راندن از خود را نداشتند. آنجا تفرجگاه هندوان سیر بود. غوغای روسری‏ها و لباس‏های پنجابی و خط اتوی شلوار‏های مردان، فراغت و دینداری را نشان می‏داد. در آمفی تئاتر باشکوه معبد با جمعیتی درحدود 5 هزار نفر نشستیم و رقص نور و آب را با اجرای موسیقی شنیدیم و نگاه کردیم. برنامه بعد بازدید از رودخانۀ زیر معبد بود. سوار قایق‏های 15 نفره شدیم و تاریخ مختصر هند را بدون احتساب دورۀ اسلامی تفرّج­کنان دیدیم و شنیدیم. در منظره‏هایی غیر طبیعی با صدای افکت و موسیقی و گوینده‏ای که روایت می‏کرد. خنکای زیر معبد و باد نمناکی که به صورتمان می‏زد لذت بخش شده بود. راه افتادیم به سمت اینترنشنال گست هاوس یونیورسیتی. عجب اسم آبادی دارد این مهمان سرای ما. روز بعد عازم بازار شدیم برای خرید؛ سروجی نگر و جام پت. فروشنده‏های دوره­گرد قدرت تفکر و تصمیم­گیری را از آدم می‏گیرند. قصد داریم فیل بخریم آن هم فیل خسته که عبدالملکیان مصرانه جستجو می‏کرد اما دستمال و کیف جیبی روی دستمان می‏گذاشتند. طرز استفاده از وسایل را با حرکات پانتومیم برایت نمایش می‏دهند. یکی فلوت می‏زند. یکی برس به موهایت می‏زند. یکی با ماساژور دستی نوازشت می‏کند. همه به خاطر چندر غاز روپیه. تازه حساب گدا‏ها بماند. در بازار‏ها تمرکز دستخوش تلاطم است. روز آخر سفر شد. بار و بنه را بستیم و با قزوه و ضیایی خداحافظی کردیم. ساعتی بعد در فرودگاه دهلی بودیم. درست نیمه شب 23خرداد 87 گرمارودی در ارتفاع 31 هزار پایی سراسیمه از خواب پرید. سهیل روی کف هواپیما نشسته بود از خستگی و سرش را روی صندلی گذاشته بود. ناصر فیض آخرین جملات قصارش را سرپایی حراج می‏کرد. رضا امیر­خانی خاطراتش را روی لب تابش می‏ریخت. هند دور از انتظار موسی بیدج بود. مجتبی رحماندوست خسته و آرام که هواپیما روی باند فرودگاه نشست.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 182صفحه 23