عبدالجبار کاکایی
مثلاً سفرنامه هند
پارۀ سوم
عصرِ خیس بمبئی به هتل سوبا رفتیم،
در ابتدای خیابان کولابا، حاشیۀ اقیانوس
هند و بیاستراحت لازم عازم شدیم به
سمت سمینار. جمعیتی گوش تا گوش،
تنگ هم نشسته بودند. شام تند هندی
را آهسته خوردیم و شب به گشت و
گذار در ساحل اقیانوس گذشت. موج
به ساحل میزد و برمیگشت دست
خالی در حاشیۀ دیوار کوتاهِ ساحل
توریست و گدا و بیکار و بیخواب
ریخته بودند. پای هتلهای سر به
هوا درست روی موزائیکهای سفت
و نمدار، مهاراجههای بیتخت و تاج
خوابیده بودند در رویای شب ساحلی
ِمومبای.
با ناصر فیض و علی هوشمند و سعید
بیابانکی و محمود اکرامی و سهیل و
بیدج وعبدالملکیان راه افتاده بودیم در
حاشیه هتل پیادهروهای مغموم.
تنها دریا بود که حرف میزد. سمج و
سخت. در هوای ولرم و شرجی ساحل
با صدای موزون نعل اسب و چرخ
کالسکههای سلطانی کاسبهای نیمه
شب. ساعتی قدم زدیم و آمدیم تا
هتل سوبا. تا خود صبح باران آمد.
در باران روز دوشنبه بمبئی با جت
اسپایسی پریدیم و دقیقهای بعد هواپیما
پنبه ابرها را زد و لیز خوردیم در سطح
سیال و آبی آسمان.
و باز هم دهلی.
شب در اینترنشنال گست هاوس
یونیورسیتی بودیم و صبح عازم آگرا
شدیم. مقبره ممتاز محل.
حال مستقری نداشتم. بیخوابی و تب
و تهوّع. گرما و خنکای کولر گازی.
و افتادم نیم بیمار. اما باز هم راهی
شدم با گروه 15 نفره در مسیر نسبتاً
طولانی شهر آگرا. تاج محل را داخل
ماهیتابۀ داغ گرمای طاقت کش، جلز
و ولز کنان زیارت کردیم. عمارت
افسونگر و مرمرین و سفید در صفحۀ
دلگشا و سر سبز جلگۀ رود جمنا. روی
کفشهایمان جورابهای توریستی
کشیدیم و طوافی در اطراف عمارت
و بازگشت به دهلی.
شب دهلی به تماشای معبد
آگشاردهام رفتیم. بت خانه سومنات
هند امروز. انصافا بیراه نگفتهاند از
زیبایی بت در شعر فارسی. به قول
خسرو احتشامی: «تراشِ تنش تیشه
میزد به تقوا» متولیان معبد با احترام
و ادب و به تفصیل راهنماییمان کردند.
21 هزار مجسمه در یک معبد. یک
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 182صفحه 22