مجله نوجوان 182 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 182 صفحه 34

صحیفۀ امام؛ جلد21، صفحۀ13 سرشاخه‏های نور برداشتهایی که از انتظار فرج شده است؛ بعضی‏اش را من عرض می‏کنم. بعضیها انتظار فرج را به این می‏دانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان علیه­السلام را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً می‏شناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرتصاحب سلام‏الله‏علیه بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل می‏کردند و نهی از منکر هم می‏کردند و امر به معروف هم می‏کردند، لکن همین. دیگر غیر از این کاری ازشان نمی‏آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند. یک دستۀ دیگری بودند که انتظار فرج را می‏گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه می‏گذرد، بر ملتها چه می‏گذرد، بر ملت ما چه می‏گذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل می‏کنیم، جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند انشاالله، درست می‏کنند؛ دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همیناست که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا می‏گذرد یا در مملکت خودمان می‏گذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دسته‏ای، مردمی بودند که صالح بودند. یک دسته‏ای می‏گفتند که خوب، باید عالم پُر معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می‏خواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود. یک دسته‏ای از این بالاتر بودند، می‏گفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت سلام‏الله‏علیه تشریف بیاورند. این هم یک دسته‏ای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می‏زدند. یک دستۀ دیگری بودند که می‏گفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است.آنها خیال کرده بودند که نه، هرحکومتی باشد، در صورتی که آن روایات[اشاره دارد] که هر کس علم بلند کند با علم مهدی، به عنوان مهدویت بلند کند، [باطل است]. حالا ما فرض می‏کنیم که همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست که این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف می‏آورند برای چی می‏آیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفۀ قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه می‏کنند؟ حضرت می‏آیند، می‏خواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به حسب رأی این جمعیت، که بعضی‏شان بازیگرند و بعضی‏شان نادان، این است که ما باید بنشینیم، دعا کنیم به... امریکا... و... اذنابشان... و امثال اینها تا اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 182صفحه 34