مریم شکرانی
قسمت اول
یادداشتهای یک زیباساز شهری
8 مرداد
بس که این اهالی محترم
خیابان مؤدب آباد توی
روزنامه و رسانه آبروریزی
راه انداختند و مزاحم سازمان
شدند، بالاخره امروز با هزار
جان کندن نامۀ احداث پل
هوایی خیابان مذکور را امضا
کردم و صاف خودم را به
دندانپزشکی رساندم. به راستی
که این آقای دندانپزشک چه
انسان شریف و بزرگواری
بودند، چرا که تا فهمیدند
بنده کی هستم یک ریال حق
ویزیت که نگرفتند هیچ، تازه
یک دندان اضافه هم وسط
حلقمان کاشتند.
9 مرداد
امروز پل هوایی خیابان مؤدب آباد
را از ریشه درآوردیم و دور انداختیم
زیرا موقع گذاشتن پلّههای آن طرفش
یهو دیدیم سر از پشتبام مغازۀ مردم
درآوردیم. صد بار به این همکاران
احداثاتی گفتم واحد اندازهگیری پشت
متر به اینچ است ولی افسوس که
آلزایمر بیداد میکند و 16 متراز پل
زیادی از آب در آمده است. هر کس
میداند چه نوع خوراکی برای آلزایمر
خوب است به سازمان مزبور نامه
بنویسد، لطفاً!
10 مرداد
یک فراخوان دادیم به چه گندگی که
هر کس میتواند بیاید و در گل منگلی
کردن دیوارهای شهر با ما همکاری
کند. البته خانم بنده از بنده قول
گرفتند که به مناسبت روز تولّدشان
خیابانهای محلّ زندگیمان را نقاشیهای
وحشتناک سالوادور دالی بکشند. شما
که نمیدانید ایشان تا چه حد به ژانر
وحشت علاقه دارند!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 182صفحه 12