مجله نوجوان 183 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 183 صفحه 7

به دستشان بدهیم که بازی کنند آوازخوانان در میان ستارگان بازی کنند دنیا را به بچه‏ها بدهیم مانند یک سیب درشت و مانند یک قرص نان گرم دست کم یک روز شکمشان سیر شود دنیا را به بچه‏ها بدهیم برای یک روز هم که شده دنیا با دوستی آشنا شود بچه‏ها دنیا را از دست ما خواهند گرفت و درختان جاودان بر آن خواهند کاشت. او درست می‏گوید. معصومیت کودکانه جنگ را بر نمی‏تابد ودنیا را پر ازدوستی می‏کند اما درنزدیکی ما، همسایۀ مهربان، سهراب سپهری هم با چنانوضوحی سراغ از این موضوع می‏گیرد که می‏توان باور داشت او «دیده» است: روزی خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد. در رگها، نور خواهم ریخت. و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردم، سیب سرخ خورشید. خواهم آمد، گل یاسی به گدا خواهم داد. آشتی خواهم داد. آشنا خواهم کرد. راه خواهم رفت. نور خواهم خورد. دوست خواهم داشت. چرا ما رویای صلح را زمزمه نمی‏کنیم؟ حکایات بهلول بخیلی از بهلول پرسید: شرط صبر و مدارا چه باشد؟ بهلول گفت: آنکه چون مهمانی بر سر سفره، تکه نانی از نان تو می‏شکند، تو سرش نشکنی. او را پرسیدند: با چه کسانی روزگار می‏گذرانی؟ گفت: با اشتران و بزان. گفتند: این به چه معناست؟ گفت: با آنهایی که در گرسنگی و تشنگی کشیدن طاقت اشتران دارند و در ترسویی، خصلت بزان.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 183صفحه 7