مهدیه نظری
در ستایش صلح
در میان شاعران نوجوان- اشارهام به آن تعریف رایجی است که از شعر
نوجوان میشود- ندیدهام که کسی توانسته باشد گوشهای از صلح، این آرمان
بشری را که در چنان آرامانشهری به تحقق میپیوندد، نشان دهد. اما اگر از
تعریف رایج خارج شویم و بگوییم شعر نوجوان شعری است که هم نوجوان
میپسندد هم بزرگسال، شاید بتوان به نمونههایی اشاره کرد.
وقتی جای زخم
به چهرۀ جهان رنگ میبازد
و در گودال بمبها
درخت کاشته میشود
آری صلح این چنین از راه میرسد و در ادامه
چنانکه شاعر میگوید:
صلح هنگامی است که سنبلهها
خم میشوند و برای یکدیگر نجوا میکنند:
«روشنایی، روشنایی»
و نجوای صلح دیگر بار «مهربانی، مهربانی»
است:
وقتی دیگر روز گذشته
بیهوده نگذشته
بل ریشهای است
که برگهای شادمانی شبانه
روزی پر بار از آن میرویاند
و بعد خوابی میآید که شایستۀ آنیم
و زمانی که در خواب احساس میکنیم
که خورشید- دیگر بار- شتابان
بند کفشش را میبندد
تا اندوه را
از گوشه و کنار روزگار بتاراند
صلح همین است.
آیا شاعر این شعر، یانیس رینسوس یونانی،
تصویر چنان روزی را در عالم رؤیا دیده است یا
ذرهای از طعم شیرین آن روز را چشیده است؟
نه! او تخیل کرده است که:
وقتی زندانها کتابخانه میشوند
و شبانه
از درگاهی به درگاه
صدای ترانه میآید
وقتی ماه بهارانه
از پشت ابری بیرون میآید...
***
اما شاعر دیگری که به جستجوی زمانهای
بیجنگ درهای جهان را میکوبد و در لحظهای
ناخودآگاه گوشهای از آن را در میان دستهای
کودکان مییابد، «ناظم حکمت» است:
دنیا را به بچهها بدهیم،
دست کم برای یک روز
مانند بادکنک رنگارنگی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 183صفحه 6