کدو چنار
نشنیدهای که زیر چناری کدو بنی
بر رست و بر دوید برو بر به روز بیست
پرسید از آن چنار که تو چند سالهای؟
گفتا دویست باشد و اکنون زیادتیست
خندید از او کدو که من از تو به بیست روز
برتر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست؟
او را چنار گفت که امروز ای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوریست
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که از ما دو، مرد کیست
ناصرخسرو قبادیانی
سیب
تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالها است که در گوش من آرام نگاه
آرام ای نگاه تو سرشار از عطر مهماننوازی
خش خش گام تو تکرارکنان زیر باران بیرحم این عشقهای مجازی
میدهد آزارم کی تنور گلوی تو میخواند آواز آتش؟
و من اندیشهکنان کی مرا در لهیب نفسهای خود میگدازی؟
غرق این پندارم کی قدم مینهی در سکوت غریبانه من؟
که چرا کی به هم میخورد نظم آن شانههای موازی؟
خانه کوچک ما کی به آواز آتش صدای مرا میگشایی؟
سیب نداشت؟ کی به مضراب خنجر گلوی مرا مینوازی؟
حمید مصدق میتوانستی ای کاش از من سراغی بگیری
میتوانستی ای کاش از من شهیدی بسازی
عبدالجبار کاکایی
سوزن
دست دست
صدای سوت
پیچ میخورد دل مسافران
تاب میخورد دل مسافران
سایه میان کوه
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 22صفحه 8