مجله نوجوان 22 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 22 صفحه 10

«صدای یاکریم» محمد عزیزی آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی گفت کین والی شهر ما گدایی بی حیاست گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه­ای صد چو ما را سالها و روزها برگ و نواست گفتش ای مسکین غلط اینک از اینجا کرده­ای آن همه برگ و نوا دانی که آنجا از کجاست؟ درّ و مروارید طوقش اشک اطفال من است لعل و یاقوت ستامش خون ایتام شماست آن که تا آب سبو پیوسته از ما خواسته است گر بجویی تا به مغز استخوانش زان ماست چون گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی هرکه خواهد، گر سلیمان است و گر قارون، گداست انوری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 22صفحه 10