آیت الله موسوی جزایری
ابعادی متضاد از شخصیت امام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : بصیرت منش، حمید ـ طاهری، مرتضی ـ میرشکاری، اصغر

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1385

زبان اثر : فارسی

ابعادی متضاد از شخصیت امام

‏     ‏‏اولین برخورد حضوری من در نجف اشرف بود، در مسجد شیخ‏‎ ‎‏انصاری تا آن موقع تصوری که از امام برای من درست شده بود، جنبۀ‏‎ ‎‏صلابت و مهابت آن بزرگوار بود و شیوۀ مبارزاتی سازش ناپذیر و قدرت‏‎ ‎‏و شجاعت بی نظیر ایشان، تا آنکه به درس ایشان راه یافتم. حضرت امام‏‎ ‎‏(س) مقید بودند بعد از درس حدود ربع ساعتی می نشستند تا اگر برای‏‎ ‎‏طلاب اشکال و ابهامی در درس پیدا شده باشد، مطرح کرده و امام روشن‏‎ ‎‏فرمایند. من هم که شبهه ای برایم پیدا شده بود، در جمع آن حلقه حضور‏‎ ‎‏یافتم. ‏

‏     حضرات یکی پس از دیگری صحبت کردند و جواب شنیدند تا نوبت‏‎ ‎‏حقیر رسید. مقداری با خجالت و اضطراب شروع به صحبت کردم. رشته‏‎ ‎‏بحث رسیده بود به جریان استصحاب در موضوعی که اثر مترتب بر آن به‏

‏تنهایی نبود. اشکال اصل مشیت را مطرح کردم. دیدم آنچنان معظم له که‏‎ ‎‏خداوند بر عزتش در دنیا و در ملأ اعلی بیفزاید، با طراوت و نشاط و تبسم‏‎ ‎‏و چهره نورانی و محبت وصف ناشدنی، با من روبرو شدند که آناً ذهنیت‏‎ ‎‏من متحول شد. خود را در برابر استادی مهربان و متواضع یافتم و امام با‏‎ ‎‏یک کلمه جواب مرا دادند و فرمودند اثر جزء الموضوعی هم کافی‏‎ ‎‏است. یعنی موضوع اثر موضوع مرکب است و در چنین حالتی اصل عملی‏‎ ‎‏می تواند در اجزای موضوع جاری شود. ناگفته نماند که سطح درس امام‏‎ ‎‏بالا و بسیار عمیق بود و طلابی که یک دوره کامل اصول دیده بودند و‏‎ ‎‏در فقه هم مقداری کار کرده بودند، مناسب جلسۀ درس معظم له بودند،‏‎ ‎‏نه طلابی که تازه سطح را به اتمام رسانده بودند. خاطرۀ شیرین این‏‎ ‎‏برخورد باعث تجری من گردید. مرتبه دوم در بین راه بود که امام از درس‏‎ ‎‏داشتند به طرف منزل تشریف می بردند و با آنکه عادت امام را می دانستم‏‎ ‎‏که ایشان در اثنای راه سکوت و آرامش را حفظ کرده و به یمین و یسار‏‎ ‎‏متمایل نمی شوند و با وقار حرکت می کنند، مع ذلک با گستاخی جلو رفتم‏‎ ‎‏و گفتم آقا بعضی از اهالی خرمشهر می خواهند حسینیه یا زینبیه ای‏‎ ‎‏بسازند؛ از من خواسته اند که از محضر شما کسب اجازه کنم. جهت‏‎ ‎‏صرف سهم امام آیا اجازه می فرمایید؟ حالا منتظر بودم که امام همان‏‎ ‎‏برخورد جلسۀ درس را با من می نمایند، ولی برخلاف انتظار دیدم‏‎ ‎‏حضرت ایشان با همان وقار و صلابت و بدون التفات فرمودند خیر. یعنی‏‎ ‎‏اجازه نمی دهم. آن وقت متوجه شدم او در جلسۀ درس، استادی است‏‎ ‎‏مهربان و پدری است دلسوز و در جای خود وقار و صلابت و آداب‏‎ ‎‏شرعی را محفوظ می دارد. زیرا حرف زدن و اختلاط نمودن در اثنای‏‎ ‎‏طریق، ظاهراً مکروه است. ‏

‎ ‎