احمد شاه برای اینکه در مهمانی لندن نسبت به نفت و قرارداد 1919 روی خوشی نشان نداد و جواب نطق موقع نهار یا شام پادشاه را نسبت به موضوع نفت مسکوت گذاشت و به رغم اصرار ناصرالملک و نصرت الدوله به آنها جواب منفی داد و گفت اگر مجبورم کنید که جواب حاضر را بخوانم در مهمانی شرکت نمی کنم به مهمانی رفت ولی قسمت نفت را بلاجواب گذاشت و بلافاصله اوضاع مهمانی و رفتار شاه انگلستان تغییر کرد و سفیر فرانسه به احمد شاه گفت من به بهترین شاه دست می دهم و تقاضا دارم به فرانسه بیایید ولی سلطنت شما تمام شد. سلطنت به پایان رسید و حکومت در اختیار انگلیس قرار گرفت. قراینی که بعداً می نویسم انگلیسی ها اول خواستند احمد شاه را کنار بگذارند و محمد حسن میرزا برادر او را به جای او بگذارند یعنی سفیر انگلیس از تهران به وزارت خارجه در لندن نوشته بود و من رونوشت کاغذ و جواب را دیده بودم و لندن موافقت نکرده بود خلاصۀ نامۀ سفیر این است «محمد حسن میرزا افسر خوبی است و ضروری است به جای احمد شاه متصدی سلطنت ایران شود»
جواب اینطور بود:
«صلاح نیست و سفارت جداً اقدام نماید تا احمد شاه تقاضاهای دولت فخیمه را بپذیرد»
توضیحاً چون مدت قرارداد دارسی مربوط به نفت طولی نمی کشید که منقضی
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 147 می شد و بر حسب قرارداد پس از انقضاء تمام مؤسسات و ماحصل موجود و کارخانجات شرکت نفت ایران و انگلیس بدون هیچ قید و شرطی به ایران برمی گشت و انگلیسها که متصدیان شرکت نفت بودند باید از ایران می رفتند برای مصالح خودشان می خواستند به دست احمد شاه به اسم و عنوان نقض قرارداد با جشن و چراغانی و هیاهوی زیاد عوام فریب قرارداد را لغو و نقض کنند و بلافاصله قرارداد طویل المدت دیگری با مزایای پنجاه پنجاه و نظایر آن تجدید کنند. احمد شاه زیر بار نرفت و به دروغ خود را بیمار مرض ترس از میکرب نشان داد و از امضای اوراق و کاغذ خودداری کرد این بود که مأمورین دولت انگلستان قصد داشتند کودتایی علیه احمد شاه ترتیب دهند. علی المذکور به دست لطفعلی خان بختیاری امیر مفخم یا به دست فیروز میرزا نصرت الدوله فرزند فرمانفرما یا به صورت ظاهر به دست سید ضیاءالدین و در باطن به دست رضاخان و قزاقخانه و نظامیانی که زیر نظر او بودند.
چون قبلاً در اصفهان و زیر پرده کمیته آهنی زیر تعلیمات کلنل هیگ انگلیسی در اصفهان تشکیل شده بود و در تهران به دست نصرت الدوله معروف و سید ضیاء و همکاران آنها تمرکز یافت و نظر آنها اخراج روسها و صاحب منصبان روس از قزاقخانه بود و جز به دست انگلیسیها قادر نبودند و می خواستند قرارداد ننگین وثوق الدوله را که بعداً می نویسم به اجرا بگذارند و قبلاً که نصرت الدوله با شاه در فرنگستان بودند و قرارداد را نصرت الدوله می خواست به هر نحوی بشود عملی نماید بنابر این با لرد کرزن وزیر خارجه انگلستان در نقشه محرمانه کودتا بر ضد مخالفان، ملاقات و مذاکراتی داشت و چون نفوذ روزافزون روس بلشویک و قرارداد به صورت ظاهر خوب با مشاورالممالک انصاری نماینده ایران منعقد کرده بودند که ظاهراً دلفریب و جز یکی دو ماده آن مضر نبود و گویا بیست ماده بود و نوع پابرهنه ها و همراهان آنها آن را پسند می کردند و بعضی ممالک هم با قرارداد وثوق الدوله مخالف بودند مأمورین کاردان انگلیس می خواستند قدرت قزاقخانه یعنی نظام و قدرت مالیه یعنی درآمد ایران را عملاً در اختیار خود درآورند تا همه و همه از بالا و پایین تحت سلطه عملی انگلیس باشند و شاه را نیز از روسیه بلشویک ضد سرمایه و ضد دین و ضدخدا ترسانده بودند و کسی هم قادر به اداره امور مملکت نبود و ایران و شاه در مضیقه
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 148 بی پولی بودند و پول ایران و اسکناس در اختیار بانک شاهنشاهی بود و اسکناس هر شهری جدا بود و فقط در تهران و در اصفهان ادا می شد و دولت ناچار بود از سفارت انگلیس برای مخارج روز پول بگیرد و نصرت الدوله حالا در خارج است و سید ضیاء گویا واسطه استقراض از انگلیسیها باشد و برای حکومت چند روزه سپهدار اعظم و حتی مخارج دربار باید به سیدضیاء مراجعه و تقاضا کنند و مردم از قرارداد وثوق الدوله منزجر و متنفرند و از قرارداد روس خوشحالند و برای نفوذ عملی باید انگلیس چاره ای بیندیشد و نمی تواند منتظر نصرت الدوله بماند یا نمی خواهد نصرت الدوله پسر فرمانفرما و متمول و سرمایه دار معروف را ـ هر چند دارای کفایت و لیاقت باشد ـ در این زمان حکومت بلشویک به کار بگیرد و سید ضیاء را بهتر تشخیص داد و او را آورد.
فرمانفرما که سیاست انگلیسی داشت پسرش نصرت الدوله را از فرنگ برای همکاری با انگلیس و در دست گرفتن حکومت و ریاست وزرایی تحت قیادت و تظاهر سلطنت احمد شاه به ایران دعوت کرد آنوقت چون در روسیه حکومت بلشویکی و ضدیت با سرمایه داری بود نصرت الدوله فیروز میرزا از راه بصره و بغداد و کرمانشاه با وسائل روز منزل به منزل قطع مراحل نمود و به کرمانشاه و ایران برگشت ولی چون دیر رسیده بود در قزوین عملاً سیاست انگلیسی سید ضیاء را پسندیده و انتخاب کرده بودند در این موقع سید ضیاء عمامه و عبا داشت و لباس دیگری با کلاه پوستی تهیه کرده بودند که در موقع ریاست وزرایی با عبا و عمامه نباشد ولی ریش محفوظ بود و شاه به آنجا [قزوین ]رفت و در آنجا مذاکرات را انجام دادند و قزاقخانه یعنی رؤسای قزاق و در صدر رؤسا رضاخان میرپنج را که در رأس کامل نبود ـ پسندیدند و سردار سپه که در اول از قزوین در خدمت مرحوم سید ضیاءالدین یزدی که معمم بود و پدرش نیز مرحوم سید علی آقا یزدی بود در منزل شخصی که بنام اسفندیارخان کلنل بود اجتماع و به سمت تهران حرکت کردند.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 149