مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است
مقصد اوّل در طهارت است و در آن چند فصل است
فصل پنجم در شمه ای از آداب وضو است به حسب باطن و قلب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

فصل پنجم در شمه ای از آداب وضو است به حسب باطن و قلب

مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است.

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

فصل پنجم در شمه ای از آداب وضو است به حسب باطن و قلب

فصل پنجم در شمه ای از آداب وضو است به حسب باطن و قلب

‏ ‏

‏     من ذلک ما ورد عن الرّضا علیه السّلام: اِنَّمٰا اُمِرَ بالوُضُوءِ لِیَکوُنَ العَبْدُ‏‎ ‎‏طٰاهِراً اِذٰا قٰامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبّارِ وَ عِنْدَ مُناجاتِهِ اِیّاهُ، مُطیعاً لَهُ فیما اَمَرَهُ نَقِیّاً مِنَ‏‎ ‎‏الاَْدْنٰاسِ وَالنَّجاسَةِ؛ مَعَ ما فِیهِ مِنْ ذَهٰابِ الکَسَلِ وَ طَرْدِ النُّعاٰسِ وَ تَزْکِیَةِ الْفُؤادِ‏‎ ‎‏لِلْقیٰامِ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبّارِ، و اِنّمٰا وَجَبَ عَلی الْوَجْهِ وَالْیَدَیْنِ وَالرّأْسِ وَالرَّجْلَیْنِ،‏‎ ‎‏ِلاَنَّ العَبْدَ اِذٰا قامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ، فَاِنّمٰا یَنْکَشِفُ مِنْ جوَارِحِهِ وَ یَظْهَرُ ما وَجَبَ فِیهِ‏‎ ‎‏الوُضُوءُ؛ وَ ذلِک اَنَّهُ بِوَجْهِ یَسْجُدُ وَ یَخْضَعُ، وَ بِیَدِهِ یَسْئَلُ وَ یَرْغَبُ و یَرْهَبُ وَ یَتَبَتَّلُ،‏‎ ‎‏وَ بِرَأْسِهِ یَسْتَقْبِلُهُ فی رُکوعِهِ وَ سُجُودِهِ، وَ بِرِجْلَیْهِ یَقُوُم وَ یَقْعُد...‏‎[1]‎‏الخبر‏

‏    ‏‏می فرماید: همانا امر شده است به وضوء تا آن که بنده پاک باشد‏‎ ‎‏هنگامی که می ایستد مقابل خدای جبّار و وقت مناجات نمودن او حق را و برای‏‎ ‎‏آن که مطیع باشد در آنچه او را امر فرموده و پاکیزه باشد از کثافات و نجاست؛‏‎ ‎‏با آن که در آن است فوائد دیگر از قبیل برطرف شدن کسالت و رفع شدن چرت‏‎ ‎‏و پاکیزه شدن دل برای ایستادن در مقابل خدای جبّار.‏

‏     تا اینجا نکتۀ اصل وضو را بیان فرمود؛ و اهل معرفت و اصحاب سلوک‏‎ ‎‏را متنبّه نمود به این که در محضر مقدّس حقّ جلّ و علا ایستادن و مناجات با‏‎ ‎‏قاضی الحاجات نمودن را آدابی است که باید منظور شود؛ حتّی با قذارات‏‎ ‎‏صوریّه و کثافات ظاهریّه و کسالت چشم ظاهر نیز نباید در آن محضر رفت چه‏‎ ‎‏جای آن که دل معدن کثافات باشد و قلب مبتلای به قاذورات معنویّه که اصل‏‎ ‎‏همه قذارات است باشد. با آن که در روایت است که «خدای تعالی نظر‏‎ ‎‏نمی کند به صورتهای شما بلکه نظر می فرماید به قلب های شما.»‏‎[2]‎‏ و با آن‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 68

‏که با آنچه انسان به حق تعالی توجه می کند و آنچه که از عوالم خلقیّه لایق نظر‏‎ ‎‏به کبریای عظمت و جلال است قلب است و دیگر جوارح و اعضاء را از آن‏‎ ‎‏حظّ و نصیبی نیست، مع ذلک طهارت صوریّه و نظافت ظاهریّه را نیز اهمال‏‎ ‎‏ننموده اند: صورت طهارت را برای صورت انسان مقرر فرمودند، و باطن آن‏‎ ‎‏را برای باطن او. و از آن که تزکیه قلب را در این حدیث شریف از فوائد وضوء‏‎ ‎‏قرار داده، معلوم شود که برای وضوء باطنی است که به آن تزکیۀ باطن شود؛ و‏‎ ‎‏نیز رابطۀ مابین ظاهر و باطن و شهادت و غیب معلوم شود؛ و نیز استفاده شود‏‎ ‎‏که طهور ظاهری و وضوء صوری از عبادات است و اطاعت ربّ است، و از‏‎ ‎‏این جهت طهور ظاهر موجب طهور باطن گردد، و از طهارت صوری تزکیۀ‏‎ ‎‏فؤاد حاصل شود. بالجمله، سالک الی اللّه باید در وقت وضوء متوجّه شود به‏‎ ‎‏اینکه می خواهد متوجّه محضر مقدّس حضرت کبریا شود؛ و با این احوالِ‏‎ ‎‏قلوب که او را است، لیاقت محضر ندارد، بلکه شاید مطرود از درگاه عزّ‏‎ ‎‏ربوبیّت شود؛ پس، دامن همّت به کمر زند که طهارت ظاهری را به باطن‏‎ ‎‏سرایت دهد و قلب خود را، که مورد نظر حق، بلکه منزلگاه حضرت قدس‏‎ ‎‏است، از غیر حقّ تطهیر کند و تفرعن خود و خودیّت را، که اصل اصول‏‎ ‎‏قذارات است، از سر بیفکند تا لایق مقام مقدّس شود. و پس از آن، حضرت‏‎ ‎‏رضا سلام اللّه علیه وجه اختصاص اعضای مخصوصه را در وضو بیان‏‎ ‎‏می فرمایند و می گویند:‏

‏     و همانا واجب شد بر رو و دو دست و سر و دو پا، زیرا که بنده وقتی که‏‎ ‎‏ایستاد در حضور حضرت جبّار، همانا منکشف می شود از جوارح او و ظاهر‏‎ ‎‏گردد آنچه که وضوء در آن واجب شود؛ زیرا که با رویش سجده کند و خضوع‏‎ ‎‏نماید، و با دستش سؤال و رغبت و رهبت نماید و منقطع به حق شود، و با‏‎ ‎‏سرش استقبال کند حق را در رکوع و سجودش، و با پاهایش بایستد و بنشیند.‏

‏     حاصل فرمودۀ آن جناب آن است که چون این اعضا را دخالت است در‏‎ ‎‏عبودیّت حق و از این اعضا ظاهر شود آن، از این جهت تطهیر آنها لازم شده‏‎ ‎‏است. پس از آن، چیزهایی که از آنها ظاهر شود بیان فرمودند و راه اعتبار و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 69

‏استفاده را برای اهلش باز نمودند و اهل معارف را به اسرار آن آشنا فرمودند به‏‎ ‎‏این که آنچه محل ظهور عبودیّت است در محضر مبارک حقّ باید طاهر و پاکیزه‏‎ ‎‏باشد و اعضاء و جوارح ظاهریّه، که حظّ ناقصی از آن معانی دارند، بی‏‎ ‎‏طهارت لایق مقام نیستند؛ با آنکه خضوع از صفات وجه بالحقیقه نیست و‏‎ ‎‏سؤال و رغبت و رهبت و تبتّل و استقبال هیچ یک از شئون اعضای حسّیّه‏‎ ‎‏نیستند، ولی چون این اعضاء مظاهر آنها است تطهیر آنها لازم آمد. پس،‏‎ ‎‏تطهیر قلب که محل حقیقی عبودیّت و مرکز واقعی این معانی است تطهیرش‏‎ ‎‏لازم تر است؛ و بدون تطهیر آن اگر با هفت دریا اعضاء صوریّه را شست و شو‏‎ ‎‏نمایند، تطهیر نشود و لیاقت مقام پیدا نکند، بلکه شیطان را در آن تصرّف‏‎ ‎‏باشد و از درگاه عزّت مطرود گردد. ‏

‏     ‏وصل‏: و من ذلک ما عن ‏‏العِلَلِ ‏‏بِاسنادِهِ قالَ: ‏جاءَ نَفَرٌ مِنَ الیَهُودِ اِلٰی رَسُولِ اللّه‎ ‎ صلی اللّه و علیه و آله. فَسَأَلُوهُ عَنْ مَسائِلَ؛ وَ کانَ فیمٰا سَئَلوُهُ: اَخْبِرْنا، یا‎ ‎مُحَمّدُ(ص)، لاِیِّ عِلَّةٍ تُوَضَّأُ هذِهِ الْجَوارِحُ الاَرْبَعُ وَ هِیَ اَنْظَ فُ الْمَواضِعِ فی‎ ‎الْجَسَدِ؟ فقال النَّبیُّ صلّی اللّه علیه و آله: لَمّا اَنْ وَسْوَسَ الشَّیْطٰانُ اِلی آدم (ع) وَ دَنٰا مِنَ‎ ‎الشَّجَرَةِ، فَنَظَرَ اِلَیْهٰا، فَذَهَبَ ماٰءُ وَجْههِ؛ ثُمَّ قٰامَ وَ مَشیٰ اِلَیْهٰا، وَ هِیَ اَوّلُ قَدَمٍ مَشَتْ‎ ‎اِلَی الْخَطیئَةِ؛ ثُمَّ تَناوَلَ بِیَدِهِ مِنهٰا مٰا عَلَیْهٰا وَ اَکَلَ، فَتَطایَرَ الحُلِیُّ وَالْحُلَلُ عَنْ جَسَدِهِ.‎ ‎فَوَضَعَ آدَمُ یَدَهُ عَلیٰ اُمِّ رَأْسِه و بَکیٰ. فَلَمّا تابَ اللّه عَلَیْه، فَرَضَ اللّه عَلَیْه و عَلیٰ ذُرِّیَّتِه‎ ‎تَطْهیرَ هذِهِ الْجَوارِحِ الاْرْبَعِ: فَاَمَرَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ بِغَسْلِ الْوَجْهِ، لِما نَظَرَ اِلَی‎ ‎الشَّجَرَةِ؛ َوَ اَمَرَهُ بِغَسْلِ الْیَدَیْن اِلَی الْمُرْفَقَیْنِ، لِمٰا تَنٰاوَلَ بِهِما؛ و اَمَرَ بِمَسْحِ‎ ‎الرَّأْسِ لِمٰا وَضَعَ یَدَهُ عَلیٰ اُمِّ رَأْسِهِ؛ وَ اَمَرَهُ بِمَسْحِ الْقَدَمَیْنِ، لِمٰا مَشیٰ بِهِمٰا اِلَی‎ ‎الْخَطیئَةِ.‎[3]‎

‏    ‏‏حاصل ترجمه آن که: یهودان سؤال کردند از حضرت رسول صلّی اللّه ‏‎ ‎‏علیه و آله که به چه علّت وضوء مختصّ به این چهار موضع شد، با آن که اینها‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 70

‏از همۀ اعضاء بدن نظیف ترند. فرمود: چون شیطان وسوسه کرد آدم را و او‏‎ ‎‏نزدیک آن درخت رفت و نظر به سوی آن کرد، آبرویش ریخت؛ پس‏‎ ‎‏برخاست و به سوی آن درخت روان شد ـ و آن اوّل قدمی بود که برای گناه‏‎ ‎‏برداشته شد. پس از آن با دست خویش آنچه در آن درخت بود چید و خورد، پس‏‎ ‎‏زینت و زیور از جسمش پرواز نمود. و آدم دست خود را بالای سرش گذاشت‏‎ ‎‏و گریه نمود. پس چون خداوند توبۀ او را قبول فرمود، واجب نمود بر او و بر‏‎ ‎‏ذریّه اش پاکیزه نمودن این چهار عضو را؛ پس، امر فرمود خدای عزّ و جل به‏‎ ‎‏شستن روی، برای آن که نظر نمود به شجره؛ و امر فرمود به شستن دستها تا‏‎ ‎‏مرفق، چون با آنها تناول نمود؛ و امر فرمود به مسح سر، چون دست خود را به‏‎ ‎‏سر گذاشت؛ و امر نمود به مسح قدمها، چون که با آنها به سوی گناه رفته بود.‏‎ ‎‏     و در باب علّت وجوب صوم نیز در حدیث شریف است که یهودان سؤال‏‎ ‎‏نمودند که به چه علّت واجب نمود خداوند بر امّت تو سی روز روزه در روزها.‏‎ ‎‏فرمود: همانا آدم علیه السلام چون از آن درخت خورد باقی ماند در شکمش‏‎ ‎‏سی روز؛ پس، واجب فرمود خداوند بر آدم و بر ذریه اش سی روز گرسنگی و‏‎ ‎‏تشنگی را؛ و تفضّل فرمود بر آنها به این که در شبها اجازۀ خوردن داد به‏‎ ‎‏آنها.‏‎[4]‎

‏    ‏‏از این احادیث شریفه اهل اشارات و اصحاب قلوب را استفاده هایی‏‎ ‎‏باشد که خطیئۀ آدم علیه السلام با آن که از قبیل خطیئات دیگران نبوده، بلکه‏‎ ‎‏شاید خطیئۀ طبیعیّه بوده یا خطیئۀ توجّه به کثرت که شجرۀ طبیعت است بوده یا‏‎ ‎‏توجّه به کثرت اسمائی پس از جاذبۀ فنای ذاتی بوده، لکن از مثل آدم‏‎ ‎‏علیه السلام، که صفیّ اللّه و مخصوص به قرب و فنای ذاتی است، متوقّع‏‎ ‎‏نبوده. لهذا به مقتضای غیرت حبّی ذات مقدّس حق اعلان عصیان و غوایت او‏‎ ‎‏را در همۀ عوالم و در لسان همۀ انبیاء علیهم السلام فرمود. و قال تعالی:‏‎ ‎وَ عَصیٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی.‎[5]‎‏ با این وصف، این همه تطهیر و تنزیه لازم است‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 71

‏برای خود و ذریّه اش که در صلب او مستکنّ بودند و در خطیئه شرکت داشتند،‏‎ ‎‏بلکه پس از خروج از صلب نیز شرکت نمودند.‏

‏     پس خطیئۀ آدم و آدم زادگان را چنانچه مراتب و مظاهری است ـ چنانچه‏‎ ‎‏اوّل مرتبۀ آن توجه به کثرات اسمائیه و آخر مظهر آن اکل از شجرۀ منهیّه است‏‎ ‎‏که صورت ملکوتی آن درختی است که در آن انواع اثمار و فواکه است؛ و‏‎ ‎‏صورت مُلکیِ آن طبیعت و شئون آن است و حبّ دنیا و نفس که اکنون در این‏‎ ‎‏ذریّه است از شئون همان میل به شجره و اکل آن است ـ همینطور  از برای‏‎ ‎‏تطهیر و تنزیه و طهارت و صلوة و صیام آنها، که برای خروج از خطیئۀ پدر که‏‎ ‎‏اصل است مراتب بسیاری است مطابق مراتب خطیئه. و از این بیان معلوم شد‏‎ ‎‏که جمیع انواع معاصی قالبی ابن آدم از شئون اکل شجره است و تطهیر آن به‏‎ ‎‏طوری است؛ و جمیع انواع معاصی قلبیۀ آنها نیز از شئون آن شجره است؛ و‏‎ ‎‏تطهیر آن به طوری است. و جمیع انواع معاصی روحیّه از آن، و تطهیر آن به‏‎ ‎‏طوری است.‏

‏     و تطهیر اعضای ظاهریّه «ظلّ» طهارات قلبیّه و روحیّه است برای کمّل،‏‎ ‎‏و دستور و «وسیلۀ» آنها است برای اهل سلوک. و انسان تا در حجاب تعیّن‏‎ ‎‏اعضا و طهارات آنها است و در آن حدّ واقف است، از اهل سلوک نیست و در‏‎ ‎‏خطیئه باقی مانده؛ و چون اشتغال به مراتب طهارات ظاهریّه و باطنیّه پیدا کرد‏‎ ‎‏و طهارات صوریّۀ قشریّه را وسیلۀ طهارات معنویّۀ لبّیّه قرار داد و در جمیع‏‎ ‎‏عبادات و مناسک حظوظ قلبیۀ آنها را نیز ملحوظ داشت و از آنها برخوردار شد‏‎ ‎‏بلکه جهات باطنیّه را بیشتر اهمّیّت داد و مقصد اعلای مهمّ دانست، داخل در‏‎ ‎‏باب سلوک راه انسانیّت شده؛ چنانچه در حدیث شریف کتاب ‏‏مصباح‏‎ ‎‏الشریعه‏‏ به آن اشاره شده آنجا که فرماید: و طَهِّرْ قَلْبَکَ باِلتَّقْویٰ وَالْیَقینِ عِنْدَ‏‎ ‎‏طَهٰارَةِ جَوٰارِحِکَ بِالْمٰاءِ.‏‎[6]‎‏ ‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 72

‏    ‏‏پس، انسان سالک را اوّل سلوک علمی لازم است که به برکت اهل ذکر‏‎ ‎‏سلام اللّه علیهم مراتب عبادات را تشخیص داده و عبادات صوریّه را نازلۀ‏‎ ‎‏عبادات قلبیّه و روحیّه بداند؛ و پس از آن شروع به سلوک عملی، که حقیقت‏‎ ‎‏سلوک است. و غایت این سلوک تخلیۀ نفس از غیر حق است و تحلیۀ آن به‏‎ ‎‏تجلّیات اسمائی و ذاتی است. و چون سالک را این مقام دست دهد،‏‎ ‎‏سلوکش به انتهاء رسد و غایت سیر کمالی برایش حاصل شود؛ پس به اسرار‏‎ ‎‏نسک و عبادات و به لطایف سلوک نائل شود؛ و آن تجلّیات جلالیّه است که‏‎ ‎‏اسرار طهارات است و تجلّیات جمالیّه است که غایت عبادات دیگر است. و‏‎ ‎‏تفصیل آن از عهدۀ این اوراق خارج است.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 73

  • )) عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 104، باب 34، حدیث 1.
  • ))    پاورقی 58.
  • )) علل الشرائع، ج 1، ص 280، باب 191، حدیث 1.
  • )) علل الشرائع، ج 2، ص 378، باب 109، حدیث 1.
  • )) «پس آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و گمراه شد.» (طه / 121)
  • )) «در وقت پاکیزه نمودن اعضای خود با آب، دل خویشتن را به پرهیزگاری و یقین پاکیزه گردان.» مصباح الشریعة، «الباب العاشر، فی الطهارة».