همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)
مبانی قرآنی انقلاب اسلامی از نگاه امام خمینی رحمة الله
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حسن بهشتی، مصطفی

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

مبانی قرآنی انقلاب اسلامی از نگاه امام خمینی رحمة الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مبانی قرآنی انقلاب اسلامی

 

از نگاه امام خمینی(رحمةالله)

 

 

مصطفی حسن بهشتی

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 366

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 367

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

چکیده مطالب

‏در این نوشتار سعی بر این است که مبانی قرآنی انقلاب اسلامی‌ مورد بررسی قرار ‏‎ ‎‏گیرد. دو مبنا از مبانی انقلاب مورد بحث قرار گرفته است، یکی «مشروعیت حکومت و ‏‎ ‎‏حاکمیت بر آن حق خدا است» که به عنوان نظریه ولایت فقیه از آن تعبیر شده است، و ‏‎ ‎‏دیگری «رسالت جهانی انقلاب اسلامی» که بعضی از شاخصه‌های آن ذکر گردیده ‏‎ ‎‏است.‏

واژه‌های کلیدی: ‏مبانی، نظریه، ولایت، فقیه، سیاسی، انقلاب، اسلام، مشروعیت، ‏‎ ‎‏حکومت، حاکمیت، آیه، رسالت.‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 368

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مبانی قرآنی انقلاب اسلامی

مبنای اول: مشروعیت حکومت و حاکمیت بر آن، حق خدا است

‏در واقع، این‌جا، ما دو بحث داریم: بحث از خدای خالق و آفریدگار و بحث از خدای ‏‎ ‎‏حاکم و فرمانروا که در نتیجه این بحث، ما دو نظام داریم: نظام تکوینی خداوند و نظام ‏‎ ‎‏تشریعی خداوند. این مبنای قرآنی نیز بر همین بحث‌ها استوار است. گرچه، بشر با ‏‎ ‎‏کشفیات و پیشرفت تکنولوژی، بر طبیعت چیره شده، ولی همه هویت خود را به بوته ‏‎ ‎‏نسیان سپرده است، در نتیجه سر از انکار خدای خالق و آفریدگار و همین‌طور سر از ‏‎ ‎‏انکار خداوند حاکم و فرمانروا درآورده است‏‏؛‏‏ یعنی هیچ نیازی به خدا در نظام تکوین ‏‎ ‎‏و نظام تشریع نمی‌یابد، لذا حکومت را حقی الهی نمی‌داند. وقتی حکومت حق الهی ‏‎ ‎‏نیست، حاکم نیز نیازمند به حکم الهی نیست‏‏؛‏‏ یعنی زمامدار به هیچ مشروعیتی از جانب ‏‎ ‎‏خداوند نیاز ندارد. وقتی حاکم محتاج به مشروعیت الهی نیست هیچ جنبه شرعی هم ‏‎ ‎‏ندارد و اطاعت از او نیز هیچ‌گونه جنبه شرعی ندارد. ‏

‏خلاصه این‌که، حکومت حق الهی نیست، حاکم نیز نیازمند حکم الهی نیست و ‏‎ ‎‏اطاعت از حاکم هم جنبه شرعی ندارد. این نظریه در غرب خیلی گسترش پیدا کرد. ‏‎ ‎‏چند عامل اساسی در مختومه شدن پرونده «حاکمیت حکومت و مشروعیت حکومت ‏‎ ‎‏حق الهی است»، نقش به‌سزایی داشتند. این عوامل، موجب افول نظریه حاکمیت الهی ‏‎ ‎‏شدند و در نتیجه، این نظریه در اروپا مطرود اعلام شد.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 369

‏اولین عاملی که باعث به زوال کشاندن این نظریه شد، نقدهایی بود که از جانب ‏‎ ‎‏دانشمندان اروپایی، بر معیارهای عقلانی این نظریه وارد شد. آن‌ها این نظریه را مورد ‏‎ ‎‏حمله قرار دادند و کلیسای آن روز از پاسخ و دفاع در برابر آن نقدها عاجز مانده بود، ‏‎ ‎‏لذا، با بروز دیدگاه‌های جدید و نو در زمینه فلسفه سیاسی، ارکان حاکمیت کلیسا ‏‎ ‎‏متزلزل شد. از طرف دینداران نیز هیچ دفاع معقولی صورت نگرفت. در نتیجه، باعث ‏‎ ‎‏سست شدن پایه‌های آن شد و این نظریه را با چالش جدّی مواجه ساخت.‏‎[1]‎

‏عامل دوم که نقش مهمی ‌در زوال این نظریه ایفا کرد، شیوه رفتار حاکمان کلیسا بود ‏‎ ‎‏که مردم آن‌ها را، حاکمان الهی می‌پنداشتند.‏‎[2]‎‏ البته ما فقط به همین اشاره اکتفا می‌کنیم و ‏‎ ‎‏درصدد بیان تفصیل این بحث نیستیم‏‏؛‏‏ چون بررسی رفتار حاکمان کلیساهای آن روز به ‏‎ ‎‏یک بحث مستقل و جداگانه نیاز دارد، لذا همین‌قدر کافی است که رفتار آن‌ها در افول ‏‎ ‎‏این نظریه نقش عمده‌ای را ایفا نموده است.‏

‏شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید:‏

‏هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم ـ که مردم در هر حال، آن‌ها را ‏‎ ‎‏نماینده واقعی مذهب تصور می‌کنند ـ پوست پلنگ می‌پوشند و دندان ببر ‏‎ ‎‏نشان می‌دهند و متوسل به تکفیر و تفسیق می‌شوند. مخصوصاً هنگامی ‌که ‏‎ ‎‏اغراض خصوصی به این صورت درمی‌آید، بزرگ‌ترین ضربت بر پیکر دین ‏‎ ‎‏و مذهب به سود مادّیگری وارد می‌شود.‏‎[3]‎

‏لذا این شیوه حکومت یکی از علل مهم و عمده افول این نظریه بود. البته این موج ‏‎ ‎‏در آن‌جا متوقف نشد، بلکه تأثیر عمیقی بر جوامع دیگر نیز گذاشت و موجب درگیری ‏‎ ‎‏بحث‌هایی در بین مسلمین شد که زمینه‌ای برای انکار نظریه حاکمیت الهی شد. البته ‏‎ ‎‏قبل از این هم، قدرت‌های فاسد و ستمگر با استناد به اراده خداوند متعال و جبر، نوعی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 370

‏مشروعیت را برای حکومت‌های خود دست و پا می‌کردند و در برابر شورش‌های ‏‎ ‎‏مردمی ‌از آن استفاده می‌کردند. دوران حکومت بنی‌امیه، یکی از بارزترین نمونه‌های آن ‏‎ ‎‏است. افرادی اجیر نیز بودند، مثل: ابوهریره و دیگران‏‎[4]‎‏ که در بین مسلمین القا ‏‎ ‎‏می‌کردند، که اطاعت از اولواالامر که قرآن بدان دستور داده است، فرمانبری از ‏‎ ‎‏فرمانروایان است.‏‎[5]‎‏ و از طرفی نیز در سال 1924 میلادی که نظام خلافت عثمانی، با ‏‎ ‎‏رأی مجلس ملّی ترکیه ملغی اعلام گردید، نظریه سیاسی اسلام به افول و چالش کشیده ‏‎ ‎‏شد. چون نمونه عملی تئوری سیاسی اسلام را در حال فرو ریختن مشاهده نمودند، لذا ‏‎ ‎‏نظریه سیاسی اسلام تحت فشار تجددگرایی و سکولاریسم در حال افول مداوم و ترک ‏‎ ‎‏صحنه قرار گرفت. و این آخرین امید و آخرین سیستم به ظاهر اسلامی ‌ـ خلافت ‏‎ ‎‏عثمانی ـ که خالی و تهی از محتوای اصیل و ناب اسلام حقیقی شده بود مورد حمله و ‏‎ ‎‏هجوم قرار گرفت و در هم شکست. ‏

‏خلاصه این‌که، بر اثر عوامل بیرونی و درونی، این ‌اندیشه در نظر مسلمین، مبهم و ‏‎ ‎‏تاریک و غیر موجه جلوه کرد. لذا خیلی از مسلمانان درباره این نظریه سردرگم بودند و ‏‎ ‎‏راه خلاصی را دنبال می‌کردند، مثل: رشید رضا، که البته راه به جایی نبردند. حتی ‏‎ ‎‏بعضی از دانشمندان خصوصاً دانشمندان اهل سنت منکر این نظریه شدند. مثل: علی ‏‎ ‎‏عبدالرزاق که کتاب ‏‏الإسلام و اصول الحکم‏‏ را تألیف کرد و در آن جدایی دین و ‏‎ ‎‏سیاست را توجیه نمود. بعضی‌ها نیز تبیینی از این نظریه ارائه دادند که ناسوتی بودن ‏‎ ‎‏حکومت و بی‌نیاز بودن آن از مشروعیت الهی را به دنبال داشت. مثل نظریه استیلا. لذا ‏‎ ‎‏این نظریه سیاسی اسلام، به صورت یک‌ اندیشه مطرود شده درآمد و افول کرد. ‏

‏در این جو ضد دینی بود که رهبر کبیر انقلاب اسلامی، این نظریه مطرود شده و ‏‎ ‎‏مدفون شده در گورستان کتاب‌های اسلامی‌ را از دل متون دینی استخراج نمود و با یک ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 371

‏پالایش جدید آن را مطرح کرد. امام خمینی‏‏(رحمةالله) ‏‏این نظریه منسوخ شده و مطرود شده را، ‏‎ ‎‏دوباره به یک بحث عینی و زنده و کاربردی تبدیل نمود و سکولاریسم را که بانگ ‏‎ ‎‏افول ‌اندیشه حاکمیت الهی را سر می‌داد به چالش کشید و نظریه سیاسی اسلامی‌ را ‏‎ ‎‏دوباره وارد محافل دانشمندان جهان نمود. ایشان این نظریه را، به عنوان نظریه ولایت ‏‎ ‎‏فقیه مطرح کرد و همین نظریه را مبنای انقلاب اسلامی‌ خود قرار داد که یک مبنای ‏‎ ‎‏کاملاً قرآنی است. همان طور که حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌فرماید:‏

‏خداوند پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را برای رهبری و حکومت نصب نمود و آن حضرت با جعل ‏‎ ‎‏الهی و از طرف خداوند بر مردم حکومت پیدا کرد. قال الله تعالی: ‏)النَّبِیُّ أوْلَی ‎ ‎بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أنْفُسِهِمْ‏؛‏‎[6]‎‏ و قال الله تعالی: ‏)یَا أیُّهَا الّذِینَ ءَامَنُوا أطِیعُوا اللهَ وَأطِیعُوا ‎ ‎الرَّسُولَ وَاُوْلِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَالرَّسُولِ‎[7]‎‏ و قال الله ‏‎ ‎‏تعالی: ‏)فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أنفُسِهِمْ ‎ ‎حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلّمُوا تَسْلِیماً‏.‏‎[8]‎

‏پس از رسول خدا‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ ائمه‏‏(علیه السلام)‏‏ هر یک پس از دیگری حاکم بر مردم بوده و در اثر ‏‎ ‎‏نصب الهی و نصب پیامبر حکمشان نافذ بوده است.‏‎[9]‎

‏عظمت کار حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این‌جا معلوم می‌شود که ایشان نظریه ولایت فقیه را ‏‎ ‎‏در حالی مطرح کرد که، حتی در حوزه‌های علمیه تشیع نیز کوچک‌ترین اعتنایی به آن ‏‎ ‎‏نمی‌شد. در مقابل حضرت امام، یک مثلث شوم قرار داشت که از سه رکن استکبار و ‏‎ ‎‏قدرت‌های بزرگ خارجی، دولت‌های فاسد حاکم بر ممالک اسلامی‌ و قلم‌زنان مزدور و ‏‎ ‎‏خود فروخته تشکیل یافته بود. لذا از یک سو، استکبار جهانی به ویژه انگلستان و ‏‎ ‎‏شیطان بزرگ ـ آمریکا ـ جدایی دین و سیاست را تبلیغ و ترویج می‌کردند و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 372

‏سکولاریسم را مایه پیشرفت معرفی می‌کردند و یکی از ارکان مهم مدرنیزاسیون را ‏‎ ‎‏سکولاریسم می‌دانستند. آن‌ها می‌گفتند: هنگامی‌که اروپاییان کار قیصر را به قیصر و کار ‏‎ ‎‏کلیسا را به کلیساییان (پاپ) واگذار کردند به پیشرفت‌های عظیم و بزرگی نایل آمدند. ‏‎ ‎‏بنابراین، شرط پیشرفت، کنار گذاشتن دین از سیاست است. از طرف دیگر حاکمان ‏‎ ‎‏فاسد ممالک اسلامی، مثل: مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) و رضاخان با تمام قوا، دین و ‏‎ ‎‏دینداری را کوبیدند و درصدد دین‌زدایی برآمدند. مصطفی کمال پاشا معروف به ‏‎ ‎‏آتاتورک، در سال 1925 میلادی دکترین جدایی دین از سیاست را اعلان کرد و در سال ‏‎ ‎‏1928 بر اساس این مبنا رسمی‌ بودن دین اسلام را لغو کرد و الفبای لاتین را به جای ‏‎ ‎‏الفبای عربی، رسمی‌کرد و با شدیدترین وجه به مبارزه با دین اسلام پرداخت.‏‎[10]‎‏ رضاخان ‏‎ ‎‏نیز سیاست جدایی دین از سیاست را در ایران پیش گرفت.‏

‏از سوی دیگر قلم‌زنان مزدور تجددطلب نیز، به تبلیغ و توجیه این حرکت ‏‎ ‎‏پرداختند. علی عبدالرزاق، در سال 1925 میلادی ‌اندیشه جدایی دین از سیاست را ‏‎ ‎‏تبیین و توجیه کرد و در این باره کتاب ‏‏الإسلام و اصول الحکم‏‏ را نوشت.‏

‏ارکان نظریه عبدالرزاق: عبارت بودند از: 1. دین و سیاست جدا و مستقل از ‏‎ ‎‏یکدیگرند.‏

‏2. پیامبر اسلام فقط مبعوث به رسالت و ابلاغ وحی و دین بود، نه منصوب به ‏‎ ‎‏سیاست و حکومت.‏

‏3. هیچ یک از منابع اسلامی ‌اعم از کتاب و سنت و حتی اجماع، دلالت روشنی بر ‏‎ ‎‏مسأله خلافت ندارند.‏

‏4. با فرض موارد فوق، فقه الخلافه غیر قابل تأسیس و سالبه به انتفای موضوع ‏‎ ‎‏است. به عبارت دیگر، به دلیل جدایی دین و سیاست «فقه خلافت» ترکیبی متضاد و ‏‎ ‎‏غیر قابل تصور است.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 373

‏5. سیاست و حکومت‏‏؛‏‏ چون امری بشری است نیازمند علوم بشری است.‏‎[11]‎

‏عبدالرزاق در پایان کتاب ‏‏الإسلام و اصول الحکم‏‏ که در حقیقت، نتایج ‌اندیشه او ‏‎ ‎‏است، می‌نویسد:‏

‏حق این است که دین اسلام، از خلافتی که مسلمانان معرفی می‌کنند و از ‏‎ ‎‏تمام نتایج و لوازم آن، بری است. خلافت هیچ علاقه‌ای به دین ندارد و ‏‎ ‎‏همین‌طور قضا و دیگر مسائلی که از وظایف دولت است. همه این‌ها از امور ‏‎ ‎‏سیاسی محض هستند که هیچ ربطی به دین ندارند. دین در این مورد نه ‏‎ ‎‏قبولی دارد و نه ردی نه امری و نه منعی، بلکه آن‌ها را به عهده خود انسان ‏‎ ‎‏گذاشته تا مطابق احکام عقل و تجارب امم و قواعد سیاست سامان دهد.‏‎[12]‎‏ ‏

‏این نمونه‌ای از آن دوران آشفته بود که حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در آن زندگی می‌کرد، حتی ‏‎ ‎‏شخصیت‌های برجسته در حوزه‌های علمیه شیعی، نسبت به نظریه حضرت امام‏‏(رحمةالله) ‏‎ ‎‏نگرشی منفی داشتند. و بعضی‌ها سلطنت را نیز، اگر توأم با ظلم و تعدی نباشد مشروع ‏‎ ‎‏می‌دانستند.‏‎[13]‎‏ با این بازار آشفته و اوضاع به‌هم ریخته و تاریک و مبهم، حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ ‏‎ ‎‏پرچم مبارزه با جدایی دین و سیاست را برافراشت و حوزه و روحانیت را که یک ‏‎ ‎‏حالت سیاست‌گریزی به خود گرفته بود برای مبارزه با جدایی دین از سیاست ‏‎ ‎‏فراخواند. این حصاری که مثلث شوم استکبار جهانی، حاکمان فاسد اسلامی‌ و قلم‌زنان ‏‎ ‎‏دور از اسلام و مسلمین که حتی به حوزه‌های علمیه کشیده شده بودند را شکست. ‏‎ ‎‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌فرماید:‏

‏دخالت در امور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این بر خلاف روحانیت ‏‎ ‎‏است... و در باور اکثر روحانیون و اکثر قریب به اتفاق ملت ‏‎]‎‏بود‏‎[‎‏.‏‎[14]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 374

‏برخی بر این باور بودند که قیام قبل از قیام امام زمان‏‏(علیه السلام)‏‏ محکوم به شکست و ‏‎ ‎‏باطل است. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این باره می‌فرماید:‏

‏شاید الآن هم بسیاری باور بکنند که نه، حکومت نباید باشد، زمان حضرت ‏‎ ‎‏صاحب باید بیاید حکومت. و هر حکومتی در غیر زمان حضرت صاحب، ‏‎ ‎‏باطل است.‏‎[15]‎

‏ایشان باز به مشکلات زمان طرح حکومت اسلامی‌ اشاره می‌کنند و می‌فرماید:‏

‏ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل ‏‎ ‎‏توپ و تانک ایستاد و این‌که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب ‏‎ ‎‏خون مقتولین را چه کسی می‌دهد و از همه شکننده‌تر، شعار گمراه‌کننده ‏‎ ‎‏حکومت قبل از ظهور امام زمان ـ علیه السلام ـ باطل است و هزاران «إن ‏‎ ‎‏قلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جان‌فرسایی بودند که نمی‌شد با نصیحت و ‏‎ ‎‏مبارزه منفی و تبلیغات جلوی آن‌ها را گرفت.‏‎[16]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ با همه موانع و مشکلات سنگین و جان‌فرسا، مبنای قرآنی انقلاب ‏‎ ‎‏اسلامی‏‏؛‏‏ یعنی نظریه ولایت فقیه را نظراً و عملاً به اثبات رساند و نظریات سیاسی ‏‎ ‎‏تجددگرایان و سکولاریست‌ها را به چالش کشید. حضرت امام‏‏(رحمةالله) ‏‏ولایت فقیه را همان ‏‎ ‎‏تداوم حکومت انبیا و ائمه‏‏(علیهم السلام)‏‏ می‌دانست و همه دلایل عقلی، قرآنی و روایی ‏‎ ‎‏حکومت انبیا و ائمه‏‏(علیهم السلام)‏‏ را در ولایت فقیه، جاری می‌کرد و قائل به کاربرد همان ‏‎ ‎‏دلایل، در مورد ولایت فقیه نیز بود. ایشان ولی فقیه را به اذن امام معصوم و امام ‏‎ ‎‏معصوم را به اذن خدا حاکم مردم می‌دانست. ایشان به حدیث معروف امام عصر‏‏(علیه السلام)‏‏ ‏‎ ‎«وأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجتی علیکم وأنا حجة الله»‏،‏‎[17]‎‏ ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 375

‏استناد نموده و می‌فرماید:‏

‏امروز فقهای اسلام «حجت» بر مردم هستند، همان‌طور که حضرت ‏‎ ‎‏رسول(ص) حجت خدا بود و همه امور به او سپرده شده بود،... فقها از ‏‎ ‎‏طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام کارهای مسلمین به ‏‎ ‎‏آنان واگذار شده است.‏‎[18]‎

‏ایشان همین طور مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق‏‏(علیه السلام)‏‏ ‏«فإنّی قد جعلته علیکم ‎ ‎حاکماً»‎[19]‎‏ را نیز شاهد بر این مطلب می‌آورند و می‌فرماید:‏

‏از کلام امام‏‏(علیه السلام)‏‏ که من او «فقیه» را حاکم قرار دادم استفاده می‌شود که آن ‏‎ ‎‏حضرت فقیه را در کلیه شئون قضاوت و نیز در کلیه امور مربوط به ولایت ‏‎ ‎‏و حکومت، حاکم قرار داده است.‏‎[20]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در آخر بحث ادلّه ولایت فقیه، نتیجه‌گیری می‌کند که از همه آنچه ‏‎ ‎‏گذشت به دست می‌آید که فقها از طرف ائمه معصومین‏‏(علیه السلام)‏‏ در زمینه همه مسائل ‏‎ ‎‏حکومتی که آنان ولایت داشتند، دارای اختیار می‌باشند.‏‎[21]‎

‏پس، در نظر حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ نظریه ولایت فقیه، همان تداوم حکومت انبیا، و ‏‎ ‎‏ائمه‏‏(علیهم السلام)‏‏ است که در جای جای قرآن، ذکر گردیده است.‏

‏چند آیه قرآنی را به عنوان شاهد برای این مبنای حضرت امام ذکر می‌کنم. در قرآن ‏‎ ‎‏مجید درباره انتخاب زمامدار، آیات فراوانی نازل شده است که پیام حقیقی آن آیات، ‏‎ ‎‏این است که مردم باید برای اداره جامعه، شایسته‌ترین، لایق‌ترین، متقی‌ترین و ‏‎ ‎‏عالم‌ترین افراد را انتخاب کنند.‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 376

آیه اول

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أنّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ ‎ ‎عَلَیْنَا وَنَحْنُ أحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ ‎ ‎وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‏؛‏‎[22]‎‏ و ‏‎ ‎‏پیامبرشان به آن‌ها گفت: نشانه حکومت او، این است، «صندوق‌های عهد» به ‏‎ ‎‏سوی شما خواهد آمد. (همان صندوقی که) در آن، آرامشی از پروردگار شما ‏‎ ‎‏و یادگارهای خاندان موسی و ‌هارون قرار دارد‏‏؛‏‏ در حالی که فرشتگان، آن را ‏‎ ‎‏حمل می‌کنند. در این موضوع، نشانه‌هایی برای شما است‏‏؛‏‏ اگر ایمان داشته ‏‎ ‎‏باشید.‏

‏در این آیه چند نکته قابل توجه است: اول این‌که ‏)إنّ الله قد بعث)‏؛‏‏ یعنی حق ‏‎ ‎‏حاکمیت فقط مال خدا است و این حاکمیت طالوت با اذن خداوند است که حضرت ‏‎ ‎‏امام نیز همین را می‌گفت. دوم این‌که این‏‏ ‏‏حاکمیت‏‏ ‏‏بر‏‏ ‏‏اساس لیاقت، تقوا و علم است، نه ‏‎ ‎‏با زور و قدرت و مال فراوان، در نتیجه، آگاهان باید حاکم باشند نه ظالمین و جاهلین.‏

‏لذا در صورت نبودن معصوم، لیاقت رهبری جامعه بر دوش علمای صالح و متقی ‏‎ ‎‏گذاشته شده است. و نظریه ولایت فقیه عیناً گویای همین حقیقت می‌باشد.‏

آیه دوم

)قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَّنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أفَمَنْ یَهْدِی ‎ ‎إِلَی الْحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمَّنْ لاَ یَهِدِّی إِلاَّ أنْ یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ‏؛‏‎[23]‎‏ ‏‎ ‎‏بگو: آیا هیچ‌یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت می‌کند؟ بگو: تنها ‏‎ ‎‏خدا به حق هدایت می‌کند. آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای ‏‎ ‎‏پیروی شایسته‌تر است یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود، مگر هدایتش ‏‎ ‎‏کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 377

‏در این آیه، یک نوع تنبه و دعوت به تفکر و مراجعه به وجدان خود انسان است که ‏‎ ‎‏هر کس اگر به وجدان خود مراجعه کند، خواهد یافت که کدام‌یک از افراد جامعه ‏‎ ‎‏استحقاق رهبری جامعه را دارد‏‏؛‏‏ یعنی خداوند متعال یک نوع سؤال از وجدان آدمی ‏‎ ‎‏‌می‌کند که آیا انسان‌های نمونه و آگاه و حق‌طلب و سمبل راهنمایی به راه حق، برای ‏‎ ‎‏رهبری و هدایت جامعه، بهتر و لایق‌تر هستند یا آن‌ها که در گرداب مادیات غرق و در ‏‎ ‎‏جهل خود غوطه‌ور شده و از حق سرپیچی می‌کنند شایسته رهبری هستند؟ لذا معلوم ‏‎ ‎‏می‌شود که قرآن افراد لایق و متقی و آگاه را حاکم مردم و جامعه می‌داند.‏

آیه سوم

)قَالَ اجْعَلْنِی عَلَی خَزَائِنِ الأرْضِ إِنّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ * وَکَذَلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی ‎ ‎الأرْضِ یَتَبَوَّاُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلاَ نُضِیعُ أجْرَ ‎ ‎الْمُحْسِنِینَ‏؛‏‎[24]‎‏ (یوسف) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که ‏‎ ‎‏نگهدارنده و آگاهم. و این‌گونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم ‏‎ ‎‏که هر‌جا می‌خواست در آن منزل می‌گزید (و تصرف می‌کرد). ما رحمت خود ‏‎ ‎‏را به هر کس بخواهیم می‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم.‏

‏حضرت یوسف خزانه‌دار مصر بود که بعد به مقام پادشاهی رسید و حاکم آن‌جا ‏‎ ‎‏شد. ‏)وَکَذَلِکَ مَکّنّا‏؛‏‏ یعنی یوسف به حکم خداوند، حاکم گردید‏‏؛‏‏ چون خداوند دید ‏‎ ‎‏که یوسف، هم حفیظ است‏‏؛‏‏ یعنی مال مردم را از حیف و میل اغیار حفظ می‌کند، و ‏‎ ‎‏نمی‌گذارد ناعدالتی برقرار شود و مال مردم به تاراج گذاشته شود و همین‌طور، هم علیم ‏‎ ‎‏بود‏‏؛‏‏ یعنی آگاه بود. درباره مدیریت جامعه آگاهی کامل داشت و نیازهای جامعه را ‏‎ ‎‏خوب درک می‌کرد، لذا خداوند به خاطر علیم بودن و حفیظ بودن که لازمه آن تقوا ‏‎ ‎‏است، بر مردم حاکم قرار داد. در انقلاب اسلامی‌ نیز همین اتفاق افتاد‏‏؛‏‏ چون مبنای ‏‎ ‎‏انقلاب، مبنای قرآنی بود، لذا حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ آمد، هم مال مردم‏‏؛‏‏ یعنی بیت‌المال را از ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 378

‏چنگ غاصبان و متجاوزان جهان‌خوار بیرون آورد و دست‌های پلید استکبار جهانی را از ‏‎ ‎‏چپاول مال مردم قطع و کوتاه نمود و خودشان به اداره جامعه پرداختند و مال مردم را ‏‎ ‎‏به مردم رساندند‏‏؛‏‏ چون حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ هم حفیظ بود و هم علیم. برای همین است که ‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی، امروز در علوم مختلف به جایی رسیده که قبل از انقلاب، کسی در ‏‎ ‎‏خواب هم آن را نمی‌دید. و این همه بالندگی و شکوفایی در اثر حاکمیت حاکم عادل، ‏‎ ‎‏متقی آگاه و شایسته بود که مبانی انقلاب خود را از قرآن مجید برگرفته بود.‏

آیه چهارم

)قَالَ إِنّی جَاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی ‎ ‎الظّالِمِینَ‏؛‏‎[25]‎‏ خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ‏‎ ‎‏ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: ‏‎ ‎‏پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد.‏

‏از این آیه، به خوبی استفاده می‌شود که رهبری یک جامعه به افراد ظالم و بی‌تقوا ‏‎ ‎‏محوّل نمی‌شود. لذا این آیه، واضح البطلان بودن نظریه استیلا را به خوبی نشان ‏‎ ‎‏می‌دهد‏‏؛‏‏ چون نظریه استیلا می‌گوید: اگر کسی با زور و کودتا از یک حاکم دیگر، ‏‎ ‎‏قدرت را به دست گرفت و آن را سرنگون کرد و خودش زمامدار جامعه شد، اطاعت ‏‎ ‎‏از این حاکم لازم و ضروری است‏‏؛‏‏ چون اولی‌الامر بر او صادق است.‏‎[26]‎‏ اما این آیه‏‎ ‎‏بر خلاف این نظریه می‌گوید که ظالم و سرکش نمی‌تواند حاکم یک جامعه قرار گیرد، ‏‎ ‎‏بلکه حق حاکمیت، یک حقی است الهی که فقط برای صالحین و آگاهان حاصل است.‏

آیه پنجم

‏آیه‌های امر به معروف و نهی از منکر، در جای‌ جای قرآن مجید دیده می‌شود که از ‏‎ ‎‏همه این‌ها نظریه ولایت فقیه استفاده می‌شود، خصوصاً آیه:‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 379

)وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ‎ ‎وَاُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏؛‏‎[27]‎‏ باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به ‏‎ ‎‏معروف و نهی از منکر کنند. و آن‌ها همان رستگارانند.‏

‏از این آیه به خوبی «نظریه ولایت فقیه» استفاده می‌شود‏‏؛‏‏ چون بدون یک حکومت ‏‎ ‎‏صالح و عدالت‌مدار، نمی‌توان امر به معروف و نهی از منکر انجام داد.‏

‏آیا بدون قدرت معنوی، تقوا، عدالت، قدرت سیاسی، نظامی‌ و انتظامی، ‏‎ ‎‏امکان عملی کردن دعوت به امر به معروف و نهی از منکر به طور مطلق و ‏‎ ‎‏عموم وجود دارد؟‏‎[28]‎

‏خلاصه سخن این‌که از آیه شریفه ‏)وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ ‎ ‎‏استفاده ولایت فقیه می‌شود، به این تقریب که جامعه اسلامی‌ باید نظام ‏‎ ‎‏اسلامی‌ ایجاد کند و لازم است سرپرستی انتخاب کند که دارای علم و ‏‎ ‎‏قدرت و مدیریت بوده و تبعیت، پیروی و بیعت واجد شرایط را داشته ‏‎ ‎‏باشد.‏‎[29]‎

آیه ششم

)یَا أبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأتِکَ فَاتَّبِعْنِی أهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً‏؛‏‎[30]‎‏ ‏‎ ‎‏‌ای پدر‏‏؛‏‏ دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است‏‏؛‏‏ بنابراین از من پیروی ‏‎ ‎‏کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم.‏

‏در این آیه نیز، پیروی و متابعت جاهل از عالم به خوبی به دست می‌آید‏‏؛‏‏ چون در ‏‎ ‎‏این آیه وجوب پیروی و متابعت را منوط به عالم بودن و آگاه بودن ابراهیم‏‏(علیه السلام)‏‏ و ‏‎ ‎‏جاهل بودن و ناآگاه بودن آزر نموده است. در این آیه، تعلیل حکم نیز بیان گردیده ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 380

‏است‏‏؛‏‏ یعنی آیه نه تنها اشاره به علت حکم دارد، کما این‌که در مباحث اصولی گفته‌اند: ‏‎ ‎«تعلیق الحکم علی الوصف مشعر بالعلّیة»‏، بلکه کلام در دلالت است. دلالت این آیه در ‏‎ ‎‏حقیقت، تنصیص و بیان ملاک و مناط حکم است. مثل ‏«لا تشرب الخمر لأنّه مسکر»‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏خمر را میاشام به علت این‌که مسکر است. ما از این روایت می‌فهمیم که حرمت شرب ‏‎ ‎‏خمر به واسطه مسکر بودن آن است. در این جا هم همین طور است‏‏؛‏‏ حضرت ‏‎ ‎‏ابراهیم‏‏(علیه السلام)‏‏ به آزر می‌فرماید: از من پیروی کن تا تو را به راه مستقیم و استوار راهنمایی ‏‎ ‎‏کنم‏‏؛‏‏ به علت این‌که من علم دارم و تو نداری. «فاء» ‏فاتبعنی‏، تفریع است بر حکم ‏‎ ‎‏قبل و امری که به پدرش (عمویش) آزر می‌کند و این تفریع، افاده علیت می‌نماید.‏‎[31]‎‏ ‏‎ ‎‏پس، معلوم می‌شود که پیروی جاهل از عالم یا بهتر بگوییم زمامداری عالم بر جاهل، ‏‎ ‎‏هم با وجدان و فطرت انسان سازگاری دارد و هم سیره عقلا بر این بوده است و هم ‏‎ ‎‏شریعت بر آن حکم می‌کند: ‏)فَاسْألُوا أهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‏.‏‎[32]‎‏ لذا از آیه ‏یا ‎ ‎أبت إنی...‏ به خوبی به نظریه ولایت فقیه که همان زمامداری علما و صالحین بر ‏‎ ‎‏جامعه است استفاده می‌شود.‏

ویژگی‌ها و امتیازات نظریه ولایت فقیه حضرت امام(رحمةالله)

‏نظریه حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ ویژگی‌هایی دارد که موجب تفاوت و امتیاز این نظریه از نظریات ‏‎ ‎‏دیگر می‌شود.‏

ویژگی اول: ‏از نظر حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ حکومت باید مشروعیت الهی داشته باشد. ‏‎ ‎‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ بین اراده تکوینی و تشریعی خداوند متعال فرق می‌گذارد. اراده تکوینی ‏‎ ‎‏خداوند در به قدرت رسیدن همه حاکمان دخیل است و نمی‌شود که بدون اراده ‏‎ ‎‏تکوینی خداوند متعال کسی به قدرت برسد. ولی حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ اراده تکوینی را منشأ ‏‎ ‎‏مشروعیت حکومت نمی‌داند، بلکه مشروعیت، منوط به اراده تشریعی خداوند است‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 381

‏ولی دیگران بین اراده تکوینی و تشریعی خداوند متعال فرقی قائل نمی‌شوند و در ‏‎ ‎‏نتیجه، حکومت را مستند به اراده تکوینی خداوند می‌دانند، لذا هر نوع حکومتی را ‏‎ ‎‏حکومت مشروع می‌پندارند‏‏؛‏‏ چون می‌بینند که هیچ حکومتی بدون اراده خداوند قدرت ‏‎ ‎‏پیدا نمی‌کند. لذا همین اراده تکوینی خداوند را، ملاک مشروعیت حکومت تصور ‏‎ ‎‏می‌کنند. و همه حکومت‌ها را مشروع و واجب‌الاطاعه می‌دانند. ‏

‏البته این‌جا یک بحث دیگری نیز مطرح می‌شود به نام مقبولیت و مشروعیت و ‏‎ ‎‏رابطه مشروعیت با مقبولیت، اگر ملاک مشروعیت یک حکومت استقبال و پذیرش ‏‎ ‎‏مردم آن دانسته شود در صورتی حکومت مشروعیت دارد که افراد جامعه بر اساس رضا ‏‎ ‎‏و رغبت خود به حاکمیت یک حاکم گردن نهند. در این صورت، مقبولیت و مشروعیت ‏‎ ‎‏یکی می‌شود، لذا هر حکومت مقبولی از مشروعیت نیز برخوردار است. ‏

‏ولی اگر ملاک مشروعیت را چیزی غیر از قبول و پذیرش مردمی‌ بدانیم، آن وقت ‏‎ ‎‏مشروعیت حکومت غیر از مقبولیت حکومت خواهد بود، لذا ممکن است ‏‎ ‎‏حکومت‌هایی باشند که مقبولیت دارند‏‏؛‏‏ ولی مشروعیت ندارند. این نکته و این فرق را ‏‎ ‎‏حضرت امام به خوبی روشن کرده‌اند.‏

‏حضرت امام با تکیه بر دلایل عقلی و نصوص شرعی آیات قرآنی، بین اراده تکوینی ‏‎ ‎‏و تشریعی فرق می‌گذارد و بین مقبولیت و مشروعیت نیز فرق قائل می‌شود و ‏‎ ‎‏حکومت‌هایی که با اراده تشریعی و اذن الهی به وجود آمده‌اند مشروع و حکومت‌هایی ‏‎ ‎‏که فاقد اذن الهی و اراده تشریعی خداوند باشند غاصب، طاغوت و ظالم می‌خواند، ‏‎ ‎‏گرچه مقبولیت هم داشته باشند. و این تفاوت اساسی که تحولی عظیم را در نظریه ‏‎ ‎‏سیاسی اسلام ایجاد کرد، پایه‌های سکولاریسم را سست و بی‌رمق کرده است. و به ‏‎ ‎‏خاطر همین است که استکبار جهانی و چپاول‌گران جهانخوار، از نظریه سیاسی حضرت ‏‎ ‎‏امام به وحشت افتادند‏‏؛‏‏ چون در این نظریه یک نوع نفی شرک، نفی ظلم و ناعدالتی و ‏‎ ‎‏یک نوع ظلم‌ستیزی و قیام علیه حاکمان ظالم و مفسد، نهفته است. و اعتماد مردم ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 382

‏نسبت به حکومت‌های لیبرال و کمونیستی و همه حکومت‌های غیرمشروع، متزلزل ‏‎ ‎‏می‌شود. اگر همه مسلمین، هیچ اثری از نظریه سیاسی حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ نپذیرند، حداقل ‏‎ ‎‏شیعیان و مقلدین ایشان بی‌اثر نخواهند ماند. و این یک ضربه قوی بر پیکره ‏‎ ‎‏حکومت‌های غیرمشروع است و برای همین بود که اقدامات براندازانه استکبار جهانی ‏‎ ‎‏علیه انقلاب اسلامی‌آغاز شد‏‏؛‏‏ چون دیدند که حضرت امام، خیلی قاطعانه به این نظریه ‏‎ ‎‏سیاسی اسلام، جامه عمل پوشاند. حضرت امام می‌فرماید:‏

‏من که ایشان‏‎[33]‎‏ را حاکم کردم یک نفر آدمی ‌هستم که به واسطه ولایتی که از ‏‎ ‎‏طرف شارع مقدس دارم ایشان را قرار دادم ایشان را که من قرار دادم ‏‎ ‎‏واجب‌الاتباع است، ملت باید از او اتباع کند. یک حکومت عادی نیست یک ‏‎ ‎‏حکومت شرعی است.‏‎[34]‎

‏و باز می‌فرماید:‏

‏اگر چنانچه فقیه در کار نباشد... طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت... اگر با ‏‎ ‎‏امر خدا نباشد، رئیس‌جمهور با نصب فقیه نباشد غیرمشروع است. وقتی ‏‎ ‎‏غیرمشروع شد طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است. وارد شدن ‏‎ ‎‏در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می‌رود ‏‎ ‎‏که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.‏‎[35]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این‌جا همان سه اصل را که سکولاریسم انکار می‌کرد اثبات ‏‎ ‎‏می‌کند. 1. مشروعیت حکومت حق الهی است. 2. حاکمیت حکومت نیز حقی است ‏‎ ‎‏الهی. 3. حاکم این حکومت به خاطر دارا بودن اذن خداوند جنبه شرعی دارد.‏

ویژگی دوم: ‏حکومت باید تابع شریعت و قانون الهی باشد. در حکومت، قانون خدا ‏‎ ‎‏باید حاکم باشد، حتی شخص رسول اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏نیز مأمور به رعایت و اجرای قانون و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 383

‏شریعت الهی است. ‏)وَاتّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ‎[36]‎‏ رعایت و اجرای قانون برای همه لازم و ‏‎ ‎‏ضروری است، چه حاکم باشد و چه رعیت. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌فرمودند:‏

‏حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت حاکمیت، ‏‎ ‎‏منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان ‏‎ ‎‏خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی ‌حکومت تام دارد. همه افراد، از رسول ‏‎ ‎‏اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد، تا ابد تابع قانون ‏‎ ‎‏هستند... حکومت در اسلام به مفهوم تبعیت از قانون است و فقط قانون بر ‏‎ ‎‏جامعه حکم‌فرمایی دارد. آن‌جا هم که اختیارات محدودی به رسول ‏‎ ‎‏اکرم(ص) و ولات داده شده از طرف خداوند است... رأی اشخاص، حتی ‏‎ ‎‏رأی رسول اکرم(ص) در حکومت و قانون الهی هیچ‌گونه دخالتی ندارد‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏همه تابع اراده الهی هستند.‏‎[37]‎

‏و از همین جهت نظریه سیاسی حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ یک موج نگرانی در سراسر ‏‎ ‎‏حکومت‌های اسلامی ‌ایجاد کرد‏‏؛‏‏ چون حکام کشورهای اسلامی ‌خود را تهی از ‏‎ ‎‏صفات حاکم دیدند. برای همین بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی‌ خیلی از ‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی ‌همجوار و غیر آن‌ها احساس کردند که نکند موج نظریه سیاسی ‏‎ ‎‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ به کشورشان سرایت کند و مردم، حاکمان فاسد و ضد دینی خود را ‏‎ ‎‏که فاقد ویژگی‌های حاکم اسلامی‌ هستند از پای درآورند. یکی از واکنش‌های سریع ‏‎ ‎‏آن‌ها جنگ تحمیلی بود که با کمک قدرت‌های استکباری به وقوع پیوست‏‏؛‏‏ چون ‏‎ ‎‏استکبار جهانی دید که اگر مسلمانان جهان متوجه نظریات سیاسی اسلامی ‌حضرت ‏‎ ‎‏امام‏‏(رحمةالله) ‏‏شوند و از انقلاب اسلامی‌ الگوبرداری کنند نوکرها و مهره‌های آن‌ها را از ‏‎ ‎‏حکومت عزل می‌کنند و منافع آن‌ها به خطر می‌افتد، لذا یک جنگ نابرابر و هجوم ‏‎ ‎‏همه‌جانبه را علیه انقلاب اسلامی ‌آغاز کردند، تا این نور الهی که مشعلی فروزنده ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 384

‏برای رهروان راه حقیقت بود را خاموش کنند.‏

)یُرِیدُونَ أنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأفْوَاهِهِمْ وَیَأبَی اللهُ إِلاَّ أنْ یُتـِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ ‎ ‎الْکَافِرُونَ‏.‏‎[38]‎

‏ولی وعده خداوند چنین است: ‏)وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ الأرْضَ ‎ ‎یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ ‏.‏‎[39]‎

مبنای دوم: رسالت جهانی انقلاب اسلامی

‏یکی از مبانی قرآنی انقلاب اسلامی، رسالت جهانی انقلاب اسلامی ‌است. چون این ‏‎ ‎‏انقلاب یک انقلاب اسلامی‌ است، لذا رسالت این انقلاب هم باید وسیع و گسترده و ‏‎ ‎‏جهانی باشد. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ با تکیه بر آیات قرآنی انقلاب خود را محدود به‌ یک ‏‎ ‎‏سرزمین، یک نژاد یا یک ملت نکرده است، بلکه انقلاب خود را به ‌یک انقلاب جهانی ‏‎ ‎‏تبدیل نمود. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌فرماید:‏

‏و ما به تمام جهان تجربه‌هایمان را صادر می‌کنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ‏‎ ‎‏ستمگران را بدون کوچک‌ترین چشم‌داشتی، به مبارزان راه حق انتقال ‏‎ ‎‏می‌دهیم و مسلماً محصول صدور این تجربه‌ها، جز شکوفه‌های پیروزی و ‏‎ ‎‏استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملت‌های در‌بند نیست.‏

‏روشن‌فکران اسلامی ‌همگی با علم و آگاهی باید راه پرفراز و نشیب ‏‎ ‎‏دگرگون کردن جهان سرمایه‌داری و کمونیسم را بپیمایند و تمام آزادیخواهان ‏‎ ‎‏باید با روشن‌بینی و روشن‌گری، راه سیلی زدن بر گونه ابرقدرت‌ها و ‏‎ ‎‏قدرت‌ها، خصوصاً امریکا را بر مردم سیلی خورده کشورهای مظلوم اسلامی‌ ‏‎ ‎‏و جهان سوم ترسیم کنند. من با اطمینان می‌گویم: اسلام ابرقدرت‌ها را به ‏‎ ‎‏خاک مذلت می‌نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 385

‏یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد.‏‎[40]‎

‏غارتگران جهانی می‌دانستند که این موج بالاخره همه جهان را در بر خواهد گرفت‏‏؛‏‏ ‏‎ ‎‏چون مبانی انقلاب اسلامی‌ همان مبانی قرآنی بود. شعار لا إله إلا الله را که ‏‎ ‎‏رسول‌اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ در بلندای کوه صفا سر داده بود خمینی کبیر دوباره در گوش جهانیان ‏‎ ‎‏پیچید و این ندای ملکوتی امید پیروزی را، در دل مستضعفان و سیلی‌خوردگان و ‏‎ ‎‏محرومان جهان زنده کرد و لرزه بر ‌اندام مستکبران جهانی و چپاول‌گران جهان‌خوار ‏‎ ‎‏‌انداخت.‏

‏همان‌طور که وزیر خارجه اسبق رژیم اشغالگر قدس «موشه دایان» گفت:‏

‏انقلاب اسلامی، زمین‌لرزه‌ای است که در منطقه رخ داده است و به اسرائیل ‏‎ ‎‏هم سرایت می‌کند.‏‎[41]‎

‏از این سخنان فهمیده می‌شود که دشمنان انقلاب اسلامی‌ ماهیت و حقیقت این ‏‎ ‎‏انقلاب را خوب درک کرده بودند. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏می‌فرماید:‏

‏ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه‌داری و کمونیزم در ‏‎ ‎‏جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظام‌هایی ‏‎ ‎‏را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم.‏‎[42]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ رسالت جهانی انقلاب اسلامی‌ را این‌گونه بیان می‌کنند:‏

‏من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی‌ ایران، با تمام وجود برای ‏‎ ‎‏احیای هویت اسلامی ‌مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‌گذاری می‌کند و ‏‎ ‎‏دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در ‏‎ ‎‏جهان دعوت نکند و جلوی جاه‌طلبی و فزون‌طلبی صاحبان قدرت و پول و ‏‎ ‎‏فریب را نگیرد. ما باید... در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 386

‏مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود ‏‎ ‎‏تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.‏‎[43]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ دارای‌ اندیشه عمیقی بودند و افق‌ اندیشه او در رسالت جهانی ‏‎ ‎‏انقلاب به اوجی رسیده است که می‌فرماید:‏

‏از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه ‏‎ ‎‏مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا ‏‎ ‎‏درآوریم.‏‎[44]‎

‏شواهدی از قرآن ذکر می‌کنیم که معلوم می‌شود، این مبنای حضرت امام‏‏(رحمةالله) ‏‏کاملاً ‏‎ ‎‏یک مبنای قرآنی است. مثل آیه:‏

)هُوَ الّذِی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ ‎ ‎الْمُشْرِکُونَ‏؛‏‎[45]‎‏ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا ‏‎ ‎‏آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.‏

‏این آیه به خوبی جهانی بودن اسلام را نشان می‌دهد‏‏؛‏‏ چون حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ انقلاب ‏‎ ‎‏خود را یک انقلاب اسلامی‌ می‌داند، لذا رسالت جهانی برای او قائل می‌شود.‏

‏در رسالت جهانی انقلاب اسلامی، مبارزه با تفکر جدایی دین از سیاست نقش ‏‎ ‎‏به‌سزایی دارد. لازمه تفکر جدایی دین از سیاست، نفی رسالت جهانی دین است. لذا ‏‎ ‎‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ برای اثبات رسالت جهانی دین با تفکر انحرافی و استعماری، جدایی ‏‎ ‎‏دین از سیاست، مبارزه نموده و فرمودند:‏

‏و این سخن که اسلام تشکیلات حکومتی ندارد، با معتقدات اساسی ما ‏‎ ‎‏مخالف است.‏‎[46]‎

‏لذا حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در جاهای متعددی ـ همان‌طور که در مباحث قبلی هم اشاراتی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 387

‏در این زمینه بیان گردید ـ به یکی بودن سیاست و دیانت تأکید داشته‌اند. حضرت ‏‎ ‎‏امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌فرماید:‏

‏شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است که می‌خواهند ‏‎ ‎‏ملت‌های مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش بازدارند. در احکام ‏‎ ‎‏مقدس اسلام بیش از امور عبادی، در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده ‏‎ ‎‏است. روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آن‌ها ‏‎ ‎‏نشان می‌دهد که یکی از مسئولیت‌های بزرگ شخص رسول اکرم(ص) ‏‎ ‎‏مبارزات سیاسی آن حضرت است.‏‎[47]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ با اثبات پیوند دیانت و سیاست، رسالت جهانی اسلام را تضمین ‏‎ ‎‏کرد. از نظر ایشان این رسالت علاوه بر ترویج و تبیین معارف الهی، شامل همه شئون ‏‎ ‎‏اجتماعی نیز می‌شود‏‏؛‏‏ مثلاً مبنای حمایت از مستضعفین و مستمندان جهان، یکی از ‏‎ ‎‏شاخص‌ترین نمونه‌های رسالت جهانی اسلام است. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌فرماید:‏

‏اسلام از اول برای همین امر قیام کرده است که به این مستمندان عالم در ‏‎ ‎‏مقابل ستمگران، خدمت کند و این ستمگران را به جای خود بنشاند.‏‎[48]‎

‏و باز می‌فرماید:‏

‏ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری، تا آخرین قطره خون دفاع ‏‎ ‎‏خواهیم کرد.‏‎[49]‎‏ ‏

‏و باز می‌فرماید:‏

‏خداوند را سپاس می‌کنم که اراده فرمود، منت بر مستضعفین بگذارد علیه ‏‎ ‎‏مستکبرین و زمین را از لوث مستکبرین پاک کند و مستضعفین را به ‏‎ ‎‏حکومت زمین برساند. اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 388

‏برای همین معناست که مستکبری در زمین نباشد.‏‎[50]‎‏ ‏)وَعَدَ اللهُ الَذِینَ ءَامَنُوا ‎ ‎مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ‎ ‎وَلَیُمَکّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ ‎ ‎یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً‏.‏‎[51]‎

‏یکی از شاخصه‌های اصلی رسالت جهانی اسلام، ظلم‌ستیزی و شورش علیه ظلم و ‏‎ ‎‏اقامه عدل جهانی است:‏

)لَقَدْ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ‎ ‎وَأنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ ‎ ‎بِالْغَیْبِ إِنَّ اللهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ‏.‏‎[52]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این زمینه می‌فرماید:‏

‏ما باید خود را آماده کنیم، تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه ‏‎ ‎‏قدرتمند اسلامی‌ـ انسانی، با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل ‏‎ ‎‏شود‏‏؛‏‏ و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان، جشن گرفته شود.‏‎[53]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏، مبارزه این انقلاب را با یک دولت جبّار منطقه‌ای یا همجوار، ‏‎ ‎‏محدود نمی‌کند، بلکه وسعت و قلمرو این انقلاب را به شرق و غرب، گسترش می‌دهد ‏‎ ‎‏و خواهان تشکیل جبهه مشترک اسلامی ‌و انسانی می‌باشد که بساط ظلم و جور را از ‏‎ ‎‏جهان برچیند و عدل را در کل جهان حاکم کند.‏

‏بنابراین، مبنای صدور انقلاب یا همان رسالت جهانی، یکی از مبانی قرآنی انقلاب ‏‎ ‎‏اسلامی ‌است. حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این باره می‌فرماید:‏

‏اسلام مال طایفه خاصی نیست، اسلام برای بشر آمده است نه برای مسلمین ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 389

‏و نه برای ایران، انبیا مبعوث‌اند بر انسان‌ها و پیغمبر اسلام مبعوث بود بر ‏‎ ‎‏انسان‌ها... ما که نهضت کردیم برای اسلام نهضت کردیم. جمهوری، ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ‌است. نهضت برای اسلام نمی‌تواند محصور باشد در یک ‏‎ ‎‏کشور و نمی‌تواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی، نهضت برای ‏‎ ‎‏اسلام همان دنباله نهضت انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. ‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏اهل عربستان است، لکن دعوتش مال عربستان نبوده، ‏‎ ‎‏محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم است.‏‎[54]‎

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ به فراگیر شدن این انقلاب اطمینان داشت، لذا فرمودند:‏

‏ما با اعلام برائت از مشرکین، تصمیم بر آزادی انرژی متراکم جهان اسلام ‏‎ ‎‏داشته و داریم و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن، روزی این ‏‎ ‎‏کار صورت خواهد گرفت.‏‎[55]‎

)وَنُرِیدُ أنْ نّمُنَّ عَلَی الّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ‏.‏‎[56]‎

‏و من الله التوفیق‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 390

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏1.‏ ‏الاحتجاج‏‏، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403ق.‏

‏2.‏ ‏اعلام الوری‏‏، فضل بن حسن طبرسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران.‏

‏3.‏ ‏اندیشه سیاسی آیت الله مطهری‏‏، نجف لک‌زایی، بوستان کتاب، قم، 1381.‏

‏4.‏ ‏بحارالانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.‏

‏5.‏ ‏تهذیب الأحکام‏‏، شیخ طوسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365.‏

‏6.‏ ‏حدیث پیمانه‏‏، حمید پارسانیا، انتشارات معارف، قم، 1379.‏

‏7.‏ ‏الخرائج والجرائح‏‏، قطب‌الدین راوندی، مؤسسه امام مهدی، قم، 1409ق.‏

‏8.‏ ‏الدرّ المنثور فی تفسیر المأثور‏‏، جلال‌الدین سیوطی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ‏‎ ‎‏1421ق.‏

‏9.‏ ‏الرسائل‏‏، امام خمینی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1385ق.‏

‏10.‏ ‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.‏

‏11.‏ ‏علل گرایش به مادیگری‏‏، استاد مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.‏

‏12.‏ ‏الغیبة‏‏، شیخ طوسی، مؤسسه معارف اسلامی، قم، 1411ق.‏

‏13.‏ ‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب العلمیه، تهران، 1365.‏

‏14.‏ ‏کتاب البیع‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.‏

‏15.‏ ‏کشف الغمّه‏‏، علی بن عیسی اربلی، مکتبة بنی‌هاشم، تبریز، 1381ق.‏

‏16.‏ 

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 391

‏کمال الدین و تمام النعمه‏‏، شیخ صدوق، مکتبة الصدوق، تهران، 1390ق.‏

‏17.‏ ‏مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و احیاء تفکر دینی‏‏، مؤسسه تنظیم و نشر ‏‎ ‎‏آثار امام خمینی، تهران، 1377.‏

‏18.‏ ‏وسائل الشیعه‏‏، محمد بن الحسن الحر العاملی، مؤسسه آل البیت، قم، 1409ق.‏

‏19.‏ ‏ولایت فقیه از دیدگاه قرآن کریم‏‏، احمد آذری قمی، دار العلم، قم، 1371.‏

‏20.‏ ‏ولایت فقیه در حکومت اسلام‏‏، سید محمدحسین حسینی تهرانی، انتشارات علامه ‏‎ ‎‏طباطبائی، مشهد، 1415ق.‏

‏21.‏ ‏ولایت فقیه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1385.‏

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 392

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 393

  • . مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و احیای تفکر دینی، ج 4، ص 289.
  • . علل گرایش به مادّیگری، ص 92.
  • . همان.
  • . الدرّ المنثور، ج 2، ص 315.
  • . همان.
  • . احزاب (33): 6.
  • . نساء (4): 59.
  • . نساء (4): 65.
  • . ر.ک: الاجتهاد والتقلید، ص 19.
  • . مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و احیای تفکر دینی، ج 3، ص 323.
  • . مجله حکومت اسلامی، ش 2، ص 146.
  • . الإسلام و اصول الحکم، ص 192؛ به نقل از: مجله حکومت اسلامی، ش 2، ص 146.
  • . مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و احیای تفکر دینی، ج 4، ص 179 ـ 182؛ اندیشه سیاسی آیت الله  مطهری، ص 159 ـ 160.
  • . صحیفه امام، ج 14، ص 184 ـ 185.
  • . همان، ج 21، ص 17.
  • . همان، ص 279.
  • . کمال الدین، ج 2، 484؛ وسائل الشیعه، ج 27، ص 140؛ بحارالانوار، ج 2، ص 90؛ الاحتجاج، ج 2، ص 470؛  اعلام الوری، ص 452؛ الخرائج، ج 3، ص 1114؛ منتخب الانوار، ص 123؛ کشف الغمه، ج 2، ص 531؛ الغیبة  (طوسی)، ص 291.
  • . ولایت فقیه، ص 82.
  • . الکافی، ج 1، ص 67؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 218؛ عوالی اللئالی، ج 3، ص 192؛ مستدرک الوسائل، ج  17، ص 211.
  • . کتاب البیع، ج 2، ص 641.
  • . ر.ک: همان، ج 2، ص 664.
  • . بقره (2): 247.
  • . یونس (10): 35.
  • . یوسف (12): 55 ـ 56.
  • . بقره (2): 124.
  • . نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، ص 59.
  • . آل عمران (3): 104.
  • . ولایت فقیه از دیدگاه قرآن، ص 75.
  • . همان، ص 78.
  • . مریم (19): 43.
  • . ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج 2، ص 154.
  • . انبیاء (21): 7، نحل (16): 43.
  • . بازرگان.
  • . صحیفه امام، ج 6، ص 59.
  • . همان، ج 10، ص 221.
  • . یونس (10): 109.
  • . ولایت فقیه، ص 44 ـ 45.
  • . توبه (9): 32.
  • . انبیاء (21): 105.
  • . صحیفه امام، ج 20، ص 325.
  • . مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و احیای تفکر دینی، ج 3، ص 317.
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 81.
  • . همان، ص 91.
  • . همان، ص 82.
  • . توبه (9): 33؛ صف (61): 9.
  • . ر.ک: ولایت فقیه، ص 20.
  • . صحیفه امام، ج 5، ص 188.
  • . همان، ج 17، ص 444.
  • . همان، ج 21، ص 87.
  • . همان، ج 7، ص 117.
  • . نور (24): 55.
  • . حدید (57): 25.
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 91.
  • . همان، ج 10، ص 446.
  • . همان، ج 21، ص 80.
  • . قصص (28): 5.