همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)
بررسی تفسیر عرفانی قرآن کریم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : قادری، محمد

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

بررسی تفسیر عرفانی قرآن کریم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

بررسی تفسیر عرفانی قرآن کریم

 

 

محمد قادری

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 181

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 182

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏تفسیر از ماده «فسر»، به معنای کشف آنچه پوشیده است و کشف مراد لفظ مشکل به ‏‎ ‎‏کار می‌رود.‏‎[1]‎‏ تفسیر علمی است که به وسیله آن، کتاب خدای  متعال فهمیده می‌شود و ‏‎ ‎‏بیان معانی و استخراج احکام آن صورت می‌پذیرد‏‏؛‏‎[2]‎‏ به تعبیر دیگر، اظهار معانی آیات ‏‎ ‎‏قرآن و کشف مقاصد و مدلول‌های آن، تفسیر نامیده می‌شود.‏‎[3]‎

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ معنای تفسیر را شرح مقاصد کتاب الهی می‌داند و از مفسّر انتظار ‏‎ ‎‏دارد که در هر یک از آیات قرآن، به علم غیب هدایت و به طرق سعادت و سلوک ‏‎ ‎‏طریق معرفت راهنمایی کند. بدین ترتیب، مفسّر باید مقصود از نزول قرآن را بفهماند و ‏‎ ‎‏کتاب تفسیر باید مبیّن جهات عرفانی، اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت باشد و ‏‎ ‎‏مفسّری که از این جهت غفلت کند، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتاب و ‏‎ ‎‏ارسال رسل غفلت ورزیده است:‏

‏صاحب این کتاب سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و ‏‎ ‎‏فصاحت باشد؛ سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف ‏‎ ‎‏باشد؛ مسعودی و ابن خلّکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این ‏‎ ‎‏کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور یا دم عیسی که احیاء اموات ‏‎ ‎‏می‌کرد، نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد، ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 183

‏بلکه این صحیفه الهیّه، کتاب احیاء قلوب به حیاة ابدی علم و معارف الهیّه ‏‎ ‎‏است. این کتاب خدا است و به شئون الهیّه جلّ و علا دعوت می‌کند. مفسّر ‏‎ ‎‏باید شئون الهیّه را به مردم تعلیم کند و مردم باید برای تعلّم شئون الهیّه به ‏‎ ‎‏آن رجوع کنند تا استفادت از آن حاصل شود.‏‎[4]‎

‏از دیدگاه حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏:‏

‏فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است و حقیقت قرآن شریف الهی، ‏‎ ‎‏قبل از تنزّل به منازل خلقیه و تطوّر به اطوار فعلیه، از شئون ذاتیه و حقایق ‏‎ ‎‏علمیه در حضرت واحدیّت است . . . و این حقیقت برای احدی حاصل ‏‎ ‎‏نشود به علوم رسمیّه و نه به معارف قلبیه، و نه به مکاشفه غیبیه، مگر به ‏‎ ‎‏مکاشفه تامّه الهیّه برای ذات مبارک نبیّ ختمی صلی الله علیه وآله در محفل ‏‎ ‎‏انس ‏)قابَ قَوْسَیْنِ(‏، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام ‏)أوْ أدْنی(‎[5]‎‏ و دست ‏‎ ‎‏آمال عایله بشریه از آن کوتاه است‏‏؛‏‏ مگر خلّص از اولیاء الله که به حسب ‏‎ ‎‏انوار معنویه و حقایق الهیّه، با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطه ‏‎ ‎‏تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن ‏‎ ‎‏حضرت تلقّی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب ‏‎ ‎‏مبارک آن حضرت تجلّی کند، به قلوب آن‌ها منعکس شود.‏‎[6]‎

تفسیر عرفانی

‏این تفسیر را تفسیر صوفیانه، باطنی، اشاری، فیضی و رمزی نیز می‌گویند. معمولاً اهل ‏‎ ‎‏باطن و معرفت، با زبان عامه مردم سخن نمی‌گویند و آنچه ایشان می‌بینند، غیر ظاهری ‏‎ ‎‏است. آنان برای اشاره به باطن، از زبان رمز و اشاره استفاده می‌کنند.‏

‏از این جهت گاهی طعن و زمانی تشویق شده‌اند؛ کسانی که زبان ایشان را درک ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 184

‏نکرده، از ذوقِ خاص عرفانی برخوردار نبوده‌اند، سخن به تکفیر گشوده و ایشان را لعن ‏‎ ‎‏کرده‌اند. ‏

‏از سوی دیگر از آن جا که «عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از ‏‎ ‎‏حیث اسما، صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم، و ‏‎ ‎‏چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است، ‏‎ ‎‏و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت ‏‎ ‎‏و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به نعمت اطلاق و کلیت»،‏‎[7]‎‏ عرفا در تفسیر قرآن ‏‎ ‎‏سعی کرده‌اند، همه آیات را به حق تعالی برگردانده، از ظواهر الفاظ گذشته به اصل و ‏‎ ‎‏باطن همه هستی اشاره کنند. البته ابزار مهم ایشان در درک معانی باطنی، همان ‏‎ ‎‏ریاضت‌های مختلف بوده است. در واقع مجاهده با نفس و مبارزه با آن و رهاسازی ‏‎ ‎‏نفس از قید و بندهای دنیوی، مهم‌ترین کلید درک معانی باطنی قرآن است.‏

‏در تفسیر عرفانی به پنج نکته اساسی توجه شده است:‏

‏1.تفسیر عرفانی اساساً تأویل است؛ نه تفسیر. ‏

‏2. تأویل مورد نظر در تفسیر اشاری، از باطن آیات صورت می‌گیرد.‏

‏3. معنای ظاهری به صورت غیرآشکار، به معنای باطنی اشاره دارد؛ بنابراین، میان ‏‎ ‎‏این دو معنا به صورت اشاره ارتباط و مناسبت وجود دارد.‏

‏4. به دست آوردن این ارتباط پنهانی به رویکرد عرفانی به آیات نیاز دارد که بالطبع ‏‎ ‎‏سیر و سلوک و دست‌یابی به مراتب سلوک عرفانی را می‌طلبد؛ از این رو، این اشاره ‏‎ ‎‏پنهانی برای اهل سیر و سلوک آشکار است. ‏

‏5. تفسیر باطنی، تفسیر ظاهری را نفی نمی‌کند؛ بنابراین می‌تواند، معنای ظاهری و ‏‎ ‎‏باطنی آیات، همزمان قصد شده باشد؛ از این جهت، تفسیر عرفانی با تفسیر باطنی ‏‎ ‎‏متفاوت است، زیرا طرفداران تفسیر باطنی معتقدند که تنها همان معنای باطنی مورد نظر ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 185

‏است و معنای ظاهری، بی آن‌که مورد نظر باشد، تنها نقش رهگذاری به تفسیر باطنی را ‏‎ ‎‏ایفا می‌کند.‏‎[8]‎

‏درک تفسیر عرفانی و پذیرفتن آن، بر ذوق و سلیقه خاصی استوار است؛ در واقع ‏‎ ‎‏باید در آن حالت قرار گرفت، تا بتوان عارف را بهتر درک کرد، چرا که ابزار عرفان دل ‏‎ ‎‏و الهام درونی است؛ از این رو باید بی‌اعتراض عاقلانه، و با عشق، به فهم آیات الهی ‏‎ ‎‏پرداخت. باید با سیر و سلوک عارفانه، به استقبال فهم آیات رفت؛ نه با عقل محض.‏

‏تفسیر عرفانی دارای مبانی ویژه خویش است که آن را از دیگر تفاسیر جدا می‌سازد. ‏‎ ‎‏مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و زبان‌شناختی خاص عرفان، از جمله مهم‌ترین ‏‎ ‎‏این مبانی هستند.‏

‏البته برخی تفسیر عرفانی را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: تفسیر صوفی اشاری و ‏‎ ‎‏تفسیر صوفی نظری. این تقسیم‌بندی و تفکیک، دو دلیل دارد:‏

‏نخست آن‌که تفسیر صوفی نظری، بر پایه مقدمات علمی‌ و نظری استوار است و ‏‎ ‎‏مفسّر بر اساس این مقدمات، قرآن را تفسیر می‌کند؛ اما در تفسیر صوفی اشاری، عارف ‏‎ ‎‏با تکیه بر ریاضت روحی و تراوش معانی باطنی، از ظاهر عبارات آیات به تفسیر ‏‎ ‎‏می‌پردازد.‏

‏دیگر آن که در تفسیر صوفی نظری، ادعا آن است که تنها معنای باطنی مراد جدّی ‏‎ ‎‏خداوند است و ورای آن، معنای دیگری مقصود نیست؛ ولی در تفسیر اشاری، مدعی ‏‎ ‎‏است که در کنار معنای باطنی، معنای ظاهری نیز اراده شده است.‏‎[9]‎

‏اما به نظر می‌رسد، میان این دو نوع تفاوتی نیست، زیرا تفسیر عرفانی و اشاری در ‏‎ ‎‏کنار مبانی نظری، از تراوش‌های برخاسته از صفای باطن، در اثر سیر و سلوک نیز بهره ‏‎ ‎‏دارد؛ برای مثال برخورداری قرآن از باطن یا بواطن، از مبانی نظری هر دو تفسیر است. ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 186

‏از سوی دیگر، انحصار مراد جدی به معنای باطنی در میان مناهج تفسیری، تنها نزد ‏‎ ‎‏باطنیه شناخته شده است و چنان نیست  که صوفی مدعی باشد، تنها باطن آیات مقصود ‏‎ ‎‏است.‏‎[10]‎

دیدگاه امام در تفسیر عرفانی

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ که عالم به فقه، اصول، تفسیر، حدیث، عرفان، فلسفه و سیاست است، ‏‎ ‎‏در‌اندیشه خود آشتی و هم‌بستگی برقرار کرده است؛ به رغم آن که آشتی و هم‌زبانی ‏‎ ‎‏میان فقه و عرفان، حدیث و فلسفه و ... کاری دشوار و حتّی شگفت‌آور و ‏‎ ‎‏تحسین‌برانگیز است.‏

‏البته امام در زمینه تفسیر قرآن اثر مستقل و جامعی ندارد و تنها ‏‏تفسیر سوره حمد‏‏ از ‏‎ ‎‏ایشان به یادگار مانده است؛ ولی در لابه‌لای کتاب‌ها و سخنرانی‌های خود، گاهی با ‏‎ ‎‏استناد به برخی آیات قرآن، به تفسیر و تبیین آن‌ها پرداخته است. با تأمل در این بیانات، ‏‎ ‎‏رهیافت نظری امام به دست می‌آید که ایشان تحت تأثیر ذوقیات روحانی و یافته‌های ‏‎ ‎‏عرفانی خود، با نگرش عرفانی  به تفسیر قرآن پرداخته‌اند. ایشان بر چند نکته اساسی ‏‎ ‎‏تأکید دارند:‏

‏1. تکفیر و تفسیق عارفان، کاری ناپسند و ناخوشایند است، چنان که ظاهری یا ‏‎ ‎‏قشری خواندن فقها از سوی برخی عارفان، کاری مذموم است؛ برای مثال، ایشان پس ‏‎ ‎‏از تفسیر روایت ‏«إنّما العلمُ ثلاثة‏؛ ‏آیةٌ محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنّة قائمة»‏، به سه ‏‎ ‎‏دانش فقه، عقاید و اخلاق چنین آورده است:‏

‏اگر خدای تبارک و تعالی از ما سؤال کند که شما که مثلاً معنی «وحدت ‏‎ ‎‏وجود» را به حسب مسلک حکما نمی‌دانستید و از عالم آن علم و صاحب ‏‎ ‎‏آن فن اخذ نکردید و تعلّم آن علم و مقدمات آن را نکردید، برای چه ‏‎ ‎‏کورکورانه آن‌ها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 187

‏جوابی داریم بدهیم؛ جز آن‌که سر خجلت به زیر افکنیم ... همچنین اگر از ‏‎ ‎‏حکیمی‌ متفلسف یا عارفی متکلف سؤال شود که تو که عالم فقیه را قشری ‏‎ ‎‏خواندی و ظاهری گفتی و طعن به آن‌ها زدی ... و تکذیب و توهین از آن‌ها ‏‎ ‎‏نمودی، به چه جهت دینیه بود؟ و آیا با چه دلیل شرعی و عقلی جسارت به ‏‎ ‎‏یک دسته از علما و فقها را جایز دانستی ؟ چه جوابی در محضر حق تبارک ‏‎ ‎‏و تعالی دارد، جز آن که سر خجلت و انفعال را پیش افکند.‏‎[11]‎

‏2. عارفان در بیانات خود زبان و اصطلاحات خاصی دارند که گاه انکار سخن آنان ‏‎ ‎‏به دلیل عدم توجه به این زبان است. امام در این باره چنین آورده‌اند:‏

‏یک دسته هم از اهل عرفان هستند و این‌ها در تعبیراتشان با اختلافی که ‏‎ ‎‏هست، تعبیرات مختلفه‌ای دارند، مثل همین ظاهر و مظهر و تجلی ‏‎]‎‏و‏‎[‎‏ امثال ‏‎ ‎‏ذلک.‏‎[12]‎

‏گمان نکنید هرکس یک مطلب عرفانی گفت، یک حرف عرفانی زد او کافر ‏‎ ‎‏است.‏‎[13]‎

‏عرفا معتقدند که این مطلب با بیان صریح گفتنی نیست؛ فقط باید به رمز گفته شود ‏‎ ‎‏و افرادی هم می‌توانند، درک بکنند که اهل راه و اهل سلوک باشند. بنابراین با زبان ‏‎ ‎‏خود گفته‌اند که این معانی زبان ندارند که گفته بشود؛ زبانش همین‌هاست؛ یعنی زبان، ‏‎ ‎‏زبان رمز است.‏

‏3. امام خمینی معتقدند که قرآن و روایات، به ویژه ادعیه اهل بیت، سرشار از بیانات ‏‎ ‎‏عرفانی است؛ عباراتی که تنها بر اساس مبانی نظری عرفان قابل تفسیرند، و این به ‏‎ ‎‏معنای مُجاز بودن چنین کاربردی نیز هست.‏

‏ایشان در تبیین آیه شریفه ‏)هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْء عَلِیمٌ‏ ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 188

‏چنین می‌فرمایند:‏

‏عارف به معارف حقّه ارباب معرفت و یقین، و سالک طریق اصحاب قلوب ‏‎ ‎‏و سالکین، می‌داند که منتهای سلوک سالکان و غایت آمال عارفان، فهم ‏‎ ‎‏همین یک آیه شریفه محکمه است... آن‌ها که به کلمات عرفای شامخ و ‏‎ ‎‏علمای بالله و اولیای  رحمان خرده‌گیری می‌کنند، خوب است ببینند، کدام ‏‎ ‎‏عارف ربانی یا سالک مجذوبی، بیش‌تر از آنچه این آیه شریفه تامه، و نامه ‏‎ ‎‏قدس الهی متضمن است، بیانی کرده یا تازه‌ای به بازار معارف آورده؟ اینک ‏‎ ‎‏این کریمه الهیّه، و آن کتب مشحونه از عرفان عرفا.‏‎[14]‎

‏حال با توجه به این بحث، با اذعان به صبغه عرفانی تفسیر امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏، در صدد ‏‎ ‎‏پاسخ به این پرسش هستیم که تفسیر عرفانی امام، از چه مبنایی بهره می‌گیرد؟‏

‏آنچه از طرح این بحث مهم دنبال می‌شود، اثبات این است که تفسیر عرفانی امام، ‏‎ ‎‏اولاً به استناد اصول و بنیان‌های متقن و استواری شکل گرفته، ثانیاً تفسیر ایشان از ‏‎ ‎‏تأویل‌های بی‌قاعده برخی عرفا، فاصله بسیار دارد؛ به عبارت روشن‌تر، گرچه حضرت ‏‎ ‎‏امام‏‏(رحمةالله)‏‏ از حیث نظری از تفسیر عرفانی، به مفهوم مصطلح دفاع کرده است؛ اما در مقام ‏‎ ‎‏عمل، با احتیاطی که شایسته ایشان است، به تفسیر و تأویل پرداخته‌اند.‏

مبانی تفسیر عرفانی امام خمینی

‏با بررسی دیدگاه‌های تفسیری حضرت امام، به این نتیجه می‌رسیم که مبانی‌ای که ‏‎ ‎‏درصدد بیان آن هستیم، در تفسیر عرفانی مورد نظر ایشان بوده است:‏

الف. مراتب نزول قرآن

‏قرآن کریم خود را کتابی می‌داند که از سوی خداوند عزیز حکیم فرود آمده است؛ این ‏‎ ‎‏فرود، به صورت مستقیم یا با وساطت فرشته وحی، بر قلب پیامبر انجام گرفته است؛ ‏‎ ‎‏حال جای این پرسش است که آیا قرآن، پیش از نزول، به صورت همین الفاظ و معانی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 189

‏بود که اینک در دسترس است، یا آن‌که حقیقت آن در نخستین مرحله پیدایش، به ‏‎ ‎‏مراتب فراتر از الفاظ و معانی کنونی بوده و با توجه به محدودیت ظرفیت مخاطبان که ‏‎ ‎‏انسان‌های زندانی در حصار طبیعتند، از آن حقیقت تنزل کرده، به صورت الفاظ و ‏‎ ‎‏عبارات کنونی درآمده است؟‏

‏امام خمینی بر این باور است که قرآن از حقیقت اولیه خود نزول یافته است. ایشان ‏‎ ‎‏این نزول را تا هفت مرتبه دانسته است؛ بر این اساس، قرآن کنونی نازله هفتم قرآن ‏‎ ‎‏است:‏

‏قرآن را نازلتاً و منزّلاً کسب کرد؛ در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به ‏‎ ‎‏مراتب هفت‌گانه به زبان مبارکش جاری شد؛ قرآنی که الآن در دست ماست ‏‎ ‎‏نازله هفتم قرآن است.‏‎[15]‎

‏ایشان مراتب هفت‌گانۀ نزول را منطبق با عوالم هفت‌گانه‌ای می‌داند که قرآن از آن‌ها ‏‎ ‎‏عبور کرده است:‏

‏خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را ‏‎ ‎‏از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم، تنزل داده، ‏‎ ‎‏تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت ‏‎ ‎‏حروف درآمده... .‏‎[16]‎

‏نخستین مرتبه که همان حقیقت قرآن است، «کلام نفسی» است؛ یعنی تبلور آن ‏‎ ‎‏معانی بلند در ذات حضرت حق.‏

‏حقیقت قرآن شریف الهی قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار ‏‎ ‎‏فعلیه، از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیت است و آن ‏‎ ‎‏حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیه است.‏‎[17]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 190

‏از میان این مراتب، نخستین و آخرین مرتبه نزول در کلام امام‏‏(رحمةالله)‏‏ آمده است: ‏‎ ‎‏نخستین مرتبه، کلام نفسی و آخرین مرتبه، الفاظ و عبارت است. مرتبه نخست، به ‏‎ ‎‏عنوان صفت ذات و آخرین مرتبه، به عنوان صفت فعل معرفی شده است. عبارت ایشان ‏‎ ‎‏در این باره چنین است:‏

‏این کتاب که در کسوه عبارات و الفاظ ظهور نموده، در مرتبه ذات، به ‏‎ ‎‏صورت تجلیات ذاتیه، و در مرتبه فعل، عین تجلّی فعلی است؛ چنانچه ‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین صلوات الله علیه  فرمود: ‏«إنّما کلامُهُ فعله».‎[18]‎

ب. مراتب قرآن

‏مهم‌ترین مبنایی که عرفا در تفسیر عرفانی، بر آن تکیه می‌کنند، این است که قرآن به ‏‎ ‎‏رغم تنزل از آن حقیقت والای خود و اسارت در چنبره محدود الفاظ، همچنان به این ‏‎ ‎‏الفاظ و عبارات محدود نمی‌گردد، بلکه در ورای این عبارات، از مراتب معنایی متعدد ‏‎ ‎‏برخوردار است که در روایت، از آن به بطن قرآن تعبیر شده است. پیامبر اکرم در ‏‎ ‎‏روایت معروفی فرمود:‏

«ما من آیة فی القرآن إلا ولها ظهر وبطن»‏؛ هیچ آیه‌ای در قرآن نیست، مگر ‏‎ ‎‏آن که دارای ظاهر و باطن است.‏‎[19]‎

‏برای  قرآن هفت، تا هفتاد بطن گفته شده است. عارف در نوع نگرش و تفسیر ‏‎ ‎‏خود، مدعی است که افزون بر ظاهر آیات، باید به آن معانی باطنی آن دست یافت، و ‏‎ ‎‏اگر دیده می‌شود که تفسیر عرفانی از رنگ و بوی خاصی برخوردار است که احیاناً با ‏‎ ‎‏ظواهر آیات راه یافته است؛ هر چند که بر معنای ظاهری، در بستر ولایت برونی آیات، ‏‎ ‎‏صحّه می‌گذارد.‏

‏ابن عربی در مقدمه تفسیری که به او منسوب است، چنین آورده است: «به یاد ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 191

‏روایتی افتادم که مرا به وجد آورد، و آن گفتار پیامبر امّی ‌صادق‏‏(علیه السلام)‏‏ است که فرمود: در ‏‎ ‎‏قرآن هیچ آیه‌ای نیست، مگر آن‌که دارای ظهر و بطن است و هر حرفی حدّی و هر ‏‎ ‎‏حدّی مطلعی دارد.‏

‏من از این روایت دریافتم که ظاهر همان تفسیر و باطن همان تأویل است....، پس ‏‎ ‎‏چنین دیدم که هرگاه اسرار حقایق بطون قرآن و انوار اشراق کائنات بر من تابیدن ‏‎ ‎‏گرفت، تفسیری فراهم آورم...، زیرا تأویل حدّ و نهایت ندارد».‏‎[20]‎

‏امام نیز برای قرآن، مراتب متعددی قائل است و آن‌ها را بطن قرآن می‌داند:‏

‏قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است.‏‎[21]‎

‏قرآن دارای منازل، مراحل، ظواهر و بواطنی است که پایین‌ترین مرحله آن، در پوسته ‏‎ ‎‏الفاظ و گورهای تعیّنات قرار دارد، چنان که در حدیث آمده است: قرآن دارای ظاهر، ‏‎ ‎‏باطن، حدّ و مطلع است.‏‎[22]‎

‏از آن‌جا که چنین مراتبی برای قرآن قائلند، توقف در ظواهر آیات را مرگ و جهالت ‏‎ ‎‏می‌دانند: ‏

‏گمان مکن که کتاب آسمانی و قرآن فرو فرستاده ربانی، همین پوسته و ظاهر ‏‎ ‎‏است و ‏‎]‎‏بدان‏‎[‎‏ ‏‏که ایستادن در حد صورت و ماندن در حد عالم ظاهر و ‏‎ ‎‏نرفتن به مغز و باطن، مرگ و هلاکت است و ریشه تمامی ‌جهالت‌ها و پایه ‏‎ ‎‏تمامی ‌انکار نبوت‌ها و ولایت‌ها ‏‎]‎‏همین نکته‏‎ [‎‏می‌باشد.‏‎[23]‎

ج. مراتب فهم قرآن

‏اگر پذیرفتیم که قرآن دارای مراتب است، پس پذیرش تفاوت مراتب فهم قرآن نیز ‏‎ ‎‏اجتناب ناپذیز خواهد بود. شاید بتوان، قرآن را از این جهت ، به اقیانوسی ژرف تشبیه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 192

‏کرد که در هر مرتبه آن، گوهرهای گرانبهایی نهفته است و هرکس به فراخور توانمندی ‏‎ ‎‏و امکانات غوص و فرو رفتن در سطوح مختلف آن، می‌تواند از گوهرهای آن بهره ‏‎ ‎‏بگیرد.‏

‏اگر ‌اندیشه انسان را معدلی از دریافت‌های فکری و قلبی او بدانیم، یعنی مجموعه‌ای ‏‎ ‎‏از آگاهی‌ها که از راه استدلال و کشف و شهود بدان دست می‌یازد، باید اذعان کرد که ‏‎ ‎‏انسان‌ها در هر بخش‌ اندیشه و شهود، مراتب متفاوتی دارند.‏

‏از این گذشته، پرورش استعدادهای‌ اندیشه‌ای در اختیار خود انسان‌هاست. ‏‎ ‎‏دریافت‌های شهودی نیز به میزان صفای باطن و نزاهت دل سالک بستگی دارد؛ هرچه ‏‎ ‎‏مراتب سیر و سلوک بیش‌تر و نزاهت دل افزون‌تر باشد، مقدار انعکاس معارف الهی در ‏‎ ‎‏آن بیش‌تر است. تفاوت سطح تفسیر عرفانی به اختلاف مراتب سلوکی مفسّران ‏‎ ‎‏باز می‌گردد و عارفان بر این نکته تأکید دارند که مراتب درک و فهم آدمی‌ متفاوت ‏‎ ‎‏است؛ از این رو، نباید فهم‌های متفاوت را متناقض دانست.‏

‏امام خمینی در تبیین مراتب فهم قرآن چنین فرموده است:‏

‏از کریمه شریفه ‏)فَلَمّا جَنَّ عَلَیْهِ اللّیْلُ رَءَا کَوْکَباً... (‎[24]‎‏ الخ، مثلاً، اهل ‏‎ ‎‏معرفت کیفیت سلوک و سیر معنوی حضرت ابراهیم‏‏ علیه السلام‏‏ را ادراک ‏‎ ‎‏می‌کنند، و راه سلوک الی الله و سیر الی جنابه را تعلم می‌نمایند، و حقیقت ‏‎ ‎‏سیر انفسی و سلوک معنوی را از منتهای ظلمت طبیعت که به ‏)جَنَّ عَلَیْهِ ‎ ‎اللّیْلُ(‏ در آن مسلک تعبیر شده، تا القاء مطلق إنّیت و انانیّت و ترک خودی ‏‎ ‎‏و خودپرستی و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس که در این ‏‎ ‎‏مسلک اشارت به آن است، ‏)وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلّذِی فَطَرَ السَّماواتِ... (‏الخ، ‏‎ ‎‏از آن دریابند و دیگران از آن سیر آفاقی و کیفیت تربیت و تعلیم جناب ‏‎ ‎‏خلیل الرحمن، امت خود را ادراک کنند، و بدین منوال، سایر قصص و ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 193

‏حکایات ، مثل قصه آدم و ابراهیم و موسی و یوسف و عیسی و ملاقات ‏‎ ‎‏موسی و خضر که استفادات اهل معارف و ریاضات و مجاهدات و دیگران، ‏‎ ‎‏هر یک با دیگری فرق دارد.‏‎[25]‎

د. اهل بیت(علیه السلام)، مخاطبان واقعی قرآن

‏از نکات درخور توجه که در گفتارها و نوشته‌های حضرت امام انعکاس یافته و به نظر ‏‎ ‎‏می‌رسد، از اختصاصات ایشان است، پافشاری بر این نکته است که مخاطب واقعی ‏‎ ‎‏قرآن اهل بیت هستند؛ بدین جهت، آخرین و نهایی‌ترین مراتب فهم و تفسیر قرآن، در ‏‎ ‎‏اختیار آنان است. امام به این روایت استناد می‌کنند:‏

«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏؛‏‎[26]‎‏ قرآن را کسی می‌شناسد که مخاطب آن ‏‎ ‎‏است.‏

‏ایشان در این باره می‌فرمایند:‏

‏قرآن کریم مرکز همه عرفان‌هاست، مبدأ همه معرفت‌هاست؛ لکن فهمش ‏‎ ‎‏مشکل است؛ آن‌هایی فهمیدند که ‏«من خوطب به» ‏بودند.‏‎[27]‎

‏در جای دیگر نیز می‌فرماید:‏

‏این کتاب آسمانی ـ الهی که صورت عینی و کتبی جمیع اسما و صفات و ‏‎ ‎‏آیات و بینات است و از مقامات غیبی آن دست ما کوتاه است و جز وجود ‏‎ ‎‏اقدس جامع ‏«من خوطب به»‏ از اسرار آن کسی آگاه نیست.‏‎[28]‎

‏قرآن همه چیز دارد... برای همه هم هست...؛ لکن آن استفاده‌ای که باید ‏‎ ‎‏بشود ‏‎]‎‏نمی‌شود‏‎[‎‏، آن استفاده را به حسب: ‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏ ‏‎ ‎‏خود رسول الله می‌برد.‏‎[29]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 194

‏دیدگاه امام در میان عارفانی که از مراتب قرآن سخن گفته و تفسیر خود را ناظر به ‏‎ ‎‏بطون معنایی آیات دانسته‌اند، نشان می‌دهد که عرفان مورد نظر ایشان، از ولایت ‏‎ ‎‏اهل بیت بهره فراوان دارد. ‏

‏ایشان معتقدند که هیچ یک از تفاسیر شناخته شده ـ حتی تفاسیر عرفانی ـ ‏‎ ‎‏نتوانسته‌اند، به حقیقت قرآن راه یابند. صریح‌ترین گفتار ایشان در این باره چنین است:‏

‏تفسیر قرآن یک مسأله‌ای نیست که امثال ما بتوانند از عهده آن برآیند، بلکه ‏‎ ‎‏علمای طراز اول هم که در طول تاریخ اسلام، چه از عامه و چه از خاصه، ‏‎ ‎‏در این باب کتاب‌های زیاد نوشته‌اند ... یک پرده‌ای از پرده‌های قرآن کریم را ‏‎ ‎‏تفسیر کرده است. آن هم به طور کامل معلوم نیست بوده ‏‎]‎‏باشد‏‎[‎‏؛ مثلاً ‏‎ ‎‏عرفایی که در طول این چندین قرن آمده‌اند و تفسیر کرده‌اند، نظیر محیی ‏‎ ‎‏الدین در بعضی از کتاب‌هایش، عبدالرزاق کاشانی در تأویلات،  ملا ‏‎ ‎‏سلطان‌علی در تفسیر، این‌هایی که طریقه‌شان طریقه معارف بوده است، ‏‎ ‎‏بعضی‌شان در آن فنی که داشته‌اند، خوب نوشته‌اند‏‏؛‏‏ لکن قرآن عبارت از آن ‏‎ ‎‏نیست که آن‌ها نوشته‌اند. آن، بعضی از اوراق قرآن و پرده‌های قرآن است!‏‎[30]‎

‏نظر حضرت امام این است که عالی‌ترین مرتبه فهم و تفسیر قرآن، در اختیار ‏‎ ‎‏اهل بیت‏‏(علیهم السلام)‏‏ است و عالمان و دانشوران می‌توانند، برای تفسیر و فهم ظواهر یا بواطن ‏‎ ‎‏قرآن، به آن روی آورند؛ اما باید بدانند که آنچه بدان دست می‌یابند، آخرین مرتبه ‏‎ ‎‏ژرفای معنایی از آن نیست و لایه‌های بالاتر و بواطن اولیه آن نیز برای آنان دست‌یافتنی ‏‎ ‎‏است و عمیق‌ترین لایه‌های آن، ویژه خاندان عصمت است. ‏

هـ . طهارت باطن، شرط رویکرد به قرآن

‏قرآن کریم خود در آیه شریفه ‏)لاَ یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ(‎[31]‎‏ به این حقیقت تصریح کرده ‏‎ ‎‏است که فهم معانی وحی و دریافت اسرار آن، برای کسی که در دلش بدعت، کبر، ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 195

‏هواخواهی یا محبّت دنیا باشد یا به انجام گناه اصرار داشته باشد یا ایمان در دلش ‏‎ ‎‏جایگزین و استوار نشده باشد یا به طور ضعیف تحقق یافته باشد... ممکن نیست، زیرا ‏‎ ‎‏تمام این‌ها حجاب‌های فهمند.‏‎[32]‎

‏حضرت امام به عنوان یک عارف آشنا به معارف و حقایق آیات الهی، داشتن ‏‎ ‎‏طهارت باطن را برای فهم و رویکرد به قرآن لازم دانسته، می‌فرماید: ‏

‏شاید قفل‌های قلب که در آیه شریفه است که می‌فرماید: ‏)أفَلا یَتَدَبَّرُونَ ‎ ‎الْقُرْآنَ أمْ عَلَی قُلُوب أقْفَالُهَا(‏،‏‎[33]‎‏ همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد و ‏‎ ‎‏کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیّه بهره بردارد، ‏‎ ‎‏باید قلب را از این اَرجاس تطهیر کند. و لوث معاصی قلبیّه را که اشتغال به ‏‎ ‎‏غیر است، از دل براندازد، زیرا که غیر مطهر، محرم این اسرار نیست‏‏؛‏‏ قال ‏‎ ‎‏تعالی: ‏)إِنّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لایَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ(‏،‏‎[34]‎‏ ‏‎ ‎‏چنان‌چه از ظاهر این کتاب و مسّ آن در عالم ظاهره غیر مطهّر ظاهری ‏‎ ‎‏ممنوع است‏‏؛‏‏... کسی که قلبش متلوّث به ارجاس تعلّقات دنیویّه است... ‏‎ ‎‏غیر متّقی و غیر مؤمن به حسب تقوی و ایمان عامّه، از انوار صوریه مواعظ ‏‎ ‎‏و عقاید حقه آن، محروم است، و غیر متّقی و مؤمن به حسب مراتب دیگر ‏‎ ‎‏تقوا، که تقوای خاصّ و خاصّ الخاصّ و اخصّ الخواصّ است، از دیگر ‏‎ ‎‏مراتب آن محروم است.‏‎[35]‎

و. کتاب و سنّت، معیار سنجش تفسیر عرفانی

‏از مهم‌ترین انتقادها بر تفسیر عرفانی، بی‌ضابطه بودن آن است که مرحوم آیت الله ‏‎ ‎‏معرفت، از آن با تأویل‌های بی‌حساب و کتاب تعبیر کرده‌اند. ابن عربی در مقدمه ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 196

‏تفسیرش اذعان می‌کند که تفسیر، یعنی تبیین لایه ظاهری و برونی قرآن که دارای ‏‎ ‎‏محدودیت است‏‏؛‏‏ اما تأویل قرآن و تبیین باطن معنایی، حد و مرزی ندارد. ایشان معتقد ‏‎ ‎‏است که روایت ‏«من فسّر القرآن برأیه فقد کفر»‏، ناظر به تفسیر است‏‏؛‏‏ نه تأویل.‏

‏حضرت امام‏‏(رحمةالله)‏‏ در این باره بر دو نکته تأکید دارند:‏

‏1. افراط در تأویل آیات قرآن و معنوی دانستن سراسر آن، مخالف منطق دین، کاری ‏‎ ‎‏مردود است.‏

‏2. تأویل آیات باید بر اساس اصول و قواعدی انجام گیرد، و چنان نیست که ‏‎ ‎‏هرکس مجاز باشد، بی‌حساب و کتاب، به تأویل قرآن دست زند: ‏

‏بسیاری از زمان‌ها بر ما گذشت که یک طایفه‌ای فیلسوف و... عارف و ‏‎ ‎‏صوفی و متکلم و امثال ذلک که دنبال همان جهات معنوی بودند... وقتی ‏‎ ‎‏دنبال تفسیر قرآن رفتند، ملاحظه می‌کنیم که... اکثر آیات را برگرداندند به آن ‏‎ ‎‏جهات عرفانی و جهات فلسفی و جهات معنوی و به کلّی غفلت کردند از ‏‎ ‎‏حیات دنیاوی و جهاتی که در این‌جا به آن احتیاج هست، و تربیت‌هایی که ‏‎ ‎‏در این‌جا باید بشود، از این غفلت کردند. به حسب اختلاف مشربشان رفتند ‏‎ ‎‏دنبال همان معانی بالاتر از ادراک ـ  مثلاً  ـ عامه مردم.‏‎[36]‎

‏در یک زمان ما مبتلا بودیم به یک جمعیتی که قرآن را وقتی که نگاه ‏‎ ‎‏می‌کردند و تفسیر می‌کردند و تأویل می‌کردند‏‏؛‏‏ اصلاً راجع به آن جهت بعد ‏‎ ‎‏مادیش، بعد دنیاییش توجه نداشتند، تمام را برمی‌گرداندند به یک معنویاتی، ‏‎ ‎‏حتی قتال ... با مشرکین را تأویل به «قتال با نفس» می‌کردند ... قرآن را و ‏‎ ‎‏احادیث را تأویل می‌کردند به «ماورای طبیعت» و به این زندگی دنیا اصلاً ‏‎ ‎‏توجه نداشتند‏‏؛‏‏ به حکومت اسلامی ‌توجه نداشتند و به جهاتی که مربوط به ‏‎ ‎‏زندگی است، توجه نداشتند.‏‎[37]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 197

‏از سخنان امام چند نکته برداشت می‌شود:‏

‏نخست این‌که تأویل‌های یکسونگرانه و خلاف واقع، در تفاسیر عرفانی راه یافته ‏‎ ‎‏است. ‏

‏دوم این‌که نگرش عارفانه تحت تأثیر مسلک و تفکر عرفانی و معنوی عارفان رخ ‏‎ ‎‏داده است.‏

‏و آخر این‌که این‌گونه تأویل‌های یکسویه، با جامعیت قرآن و اسلام و منطق دین که ‏‎ ‎‏در کنار بازسازی معنویت انسان به بازسازی دنیای او نیز توجه کرده، ناسازگار است.‏

‏حال آیا با تخطئه بسیاری تأویلات عرفا و مخالفت آن‌ها با جامعیت قرآن و ‏‎ ‎‏یکسونگر نامیدن آن‌ها، دیگر می‌توان تفسیر عرفانی مورد نظر امام را با تفاسیر عرفانی و ‏‎ ‎‏مشرب عرفانی مصطلح برابر دانست؟!‏

‏امام با تخطئه شمار قابل توجهی از تأویلات بی‌حساب و کتاب عارفان در تفاسیر ‏‎ ‎‏خود که با صراحت و آزادی و به دور از هرگونه تعصب، در این گفتارها انعکاس یافته، ‏‎ ‎‏تفسیر خود را در بستری به دور از انتقادها، به تصویر کشیده و تا حدود زیادی، صف ‏‎ ‎‏خود را از صف تفاسیر عرفانی و اشاری مصطلح و متعارف جدا کرده است.‏

‏مخاطب واقعی دانستن اهل بیت که در مبنای پیشین مطرح شد، افق ‌اندیشه امام در ‏‎ ‎‏تبیین ضوابط را بیش‌تر آشکار می‌سازد، زیرا امام، امامان معصوم را مفسّران واقعی قرآن ‏‎ ‎‏می‌داند و در کنار آن، راه تأویل و تفسیر را بر روی دانشوران بسته نمی‌بیند و بر این ‏‎ ‎‏نکته تأکید می‌شود که در تفسیرها و تأویل‌ها، باید نگرش اهل بیت‏‏(علیهم السلام)‏‏ در آیات قرآن ‏‎ ‎‏مورد نظر باشد، زیرا حرف نهایی درباره قرآن، از آنِ آنان است.‏

‏امام، قرآن و اهل بیت‏‏(علیهم السلام)‏‏ را معیار صحت و سقم تأویل عارفان می‌داند و این ‏‎ ‎‏ویژگی ممتازی است که مبانی نظری تفسیر عرفانی  ایشان را از دیگر تفاسیر عرفانی ‏‎ ‎‏متمایز می‌سازد.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 198

نوآوری‌های امام خمینی(رحمةالله)

1. وضع لفظ برای روح معنا

‏امام خمینی در باب موضوع‌له الفاظ، مبنایی دارند که با توجه به آن، اصطلاحات اهل ‏‎ ‎‏عرفان را دارای بار معنایی خاص دانسته‌اند و در تفسیر آیات، غیر از آیات الاحکام، بر ‏‎ ‎‏اساس آن مشی کرده‌اند.‏

‏دیدگاه امام این است که واضع در وضع الفاظ، به روح معنا توجه داشته است و این ‏‎ ‎‏موضوع را بسیار مهم دانسته، معتقدند که بنیانی‌ترین اصل فهم اسرار و کلیدهای ‏‎ ‎‏معرفت، توجه به همین موضوع است.‏

2. معانی و مصادیق طولی آیات

‏از دیدگاه امام، تفسیر قرآن از فهم معنای ظاهری آیه آغاز می‌شود و درجه به درجه ‏‎ ‎‏پیش می‌رود، تا به کشف عمیق‌ترین و باطنی‌ترین معنا برسد.‏

3. تناسب مراتب معنای واژگان با مراتب اشخاص

‏از جمله نوآوری‌های امام در تفسیر، لحاظ موقعیت افراد در انتساب فعل یا صفتی به ‏‎ ‎‏آن‌هاست.‏

4. حیات و شعور موجودات

‏از نوآوری‌های مهم امام در تفسیر و تأویل آیات قرآن، نگاه ویژه و عارفانه به جهان ‏‎ ‎‏است. نگرش امام به جهان هستی، همانند سایر عارفان، نگرش آیه‌ای است. در این ‏‎ ‎‏نگرش همه پدیده‌های عالم، بازتابی از اسما و صفات باری‌تعالی هستند و جهان آینه ‏‎ ‎‏خانه است.‏

‏در این نگرش، همه موجودات از حیات و شعور برخوردارند:‏

‏بدان که از برای جمیع موجودات، حظّ بلکه حظوظی از عالم غیب  که حیاة ‏‎ ‎‏محض است می‌باشد و حیات ساری در تمام دار وجود است و این مطلب ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 199

‏نزد ارباب فلسفه عالیه، با برهان و نزد اصحاب قلوب و معرفت، به مشاهده ‏‎ ‎‏و عیان، ثابت است و آیات شریفه الهیّه و اخبار اولیاء وحی علیهم الصلوة ‏‎ ‎‏والسلام دلالت تامّ تمام بر آن دارد.‏‎[38]‎

5. برداشت تمثیلی و نمادی از آیات 

‏امام در مواردی از تفسیر آیات، به معنای لغوی لفظ توجه نکرده، تأویلاتی از آیه ارائه ‏‎ ‎‏داده‌اند که به حسب ظاهر، با ظاهر آیات پیوندی ندارد و حتی گاهی با معنای ظاهری ‏‎ ‎‏ناسازگار است. در چنین مواردی، مفسّر از معنای حقیقی به معنای  مجازی عبور کرده ‏‎ ‎‏و از مورد حسی و مادی آن به معنای عرفانی دست یافته است و در واقع، آیه را بیانی ‏‎ ‎‏نمادین و تمثیلی از حقایق دیگر دانسته است.‏

‏علایق و رویکرد مفسّران، جهت‌دهنده آن‌ها در تفسیرشان است، این رویکرد و ‏‎ ‎‏جهت‌گیری بسیار متنوع و چشم‌گیر است.‏

‏تفسیر عرفانی که نوعی روش تفسیری است، بر جهان‌بینی خاصی استوار است که ‏‎ ‎‏عارفان دارند. چنین کسانی، با دید وسیع‌تری به جهان هستی می‌نگرند، از سطح ‏‎ ‎‏پدیده‌ها گذر می‌کنند و به عمق آن‌ها می‌نگرند، به همه آن‌ها به دید مظهریت نگاه ‏‎ ‎‏می‌کنند و از همان‌جا به سیر و سلوک خود به ماورای محسوسات ادامه می‌دهند و در ‏‎ ‎‏نهایت، خود را به صورت‌پرداز هستی متصل می‌کنند. عارف نه منکر و نافی مظهر، بلکه ‏‎ ‎‏منکر اصالت آنی است‏‏؛‏‏ او همه چیز را سایه حق می‌داند‏‏؛‏‏ نه این‌که سایه را نبیند.‏

‏امام خمینی از مجذوبان و شیفتگان قرآن مجید است که سالیان دراز معتکف آستان ‏‎ ‎‏این رشحه الهی بوده است و با تهذیب و خروج از بیت تاریک نفس، با تلاوت قرآن ‏‎ ‎‏انس گرفته و از آن خوشه‌های فراوان برچیده و از سرچشمه زلال آن بهره‌ها‌ اندوخت و ‏‎ ‎‏به دیگران نیز عرضه داشت که برای طالبان و تشنگان معارف قرآنی، غنیمتی ‏‎ ‎‏گرانبهاست. روحش شاد!‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 200

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏1. ‏‏آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1380.‏

‏2. ‏‏الاتقان فی علوم القرآن‏‏، جلال الدین سیوطی، دار الفکر، بیروت.‏

‏3. ‏‏التفسیر و المفسّرون‏‏، محمدحسین ذهبی، دارالإحیاء التراث العربی، بیروت .‏

‏4. ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سید محمدحسین طباطبایی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ‏‎ ‎‏1371.‏

‏5. ‏‏تفسیر سوره حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.‏

‏6. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1382.‏

‏7. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.‏

‏8. ‏‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.‏

‏9. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1367.‏

‏10. ‏‏لسان العرب‏‏، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور، نشر ادب حوزه، قم، 1405ق.‏

‏11. ‏‏مناهل العرفان فی علوم القرآن‏‏، محمد عبدالعظیم الزرقانی، دار إحیاء الکتب العربیة، ‏‎ ‎‏قاهره.‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 201

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 1مجموعه مقالاتصفحه 202

  • . لسان العرب، ج 6، ص 361.
  • . الاتقان، ج 2، ص 174.
  • . المیزان، ج 1، ص 2.
  • . آداب الصلوة، ص 194.
  • . نجم (53): 9.
  • . آداب الصلوة، ص 181.
  • . عرفان نظری، ص 27.
  • . مناهل العرفان، ج 2، ص 86.
  • . التفسیر والمفسّرون، ج 2، ص 352.
  • . همان.
  • . شرح چهل حدیث، ص 389 ـ 390.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 177.
  • . همان، ص 186.
  • . شرح چهل حدیث، ص 657.
  • . صحیفه امام، ج17، ص 431.
  • . آداب الصلوة، ص 184.
  • . همان، ص 181.
  • . همان، ص 323 ـ 324.
  • . الکافی، ج 1، ص 374؛ بحار الأنوار، ج 89، ص 94، ح 47.
  • . مناهل العرفان، ج 2، ص 95.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 133.
  • . شرح دعاء السحر، ص 38.
  • . همان، ص 59.
  • . انعام (6): 76.
  • . آداب الصلوة، ص 188 ـ 189.
  • . الکافی، ج 8، ص 311.
  • . صحیفه امام، ج 19، ص 438.
  • . همان، ج 20، ص 92.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 138 ـ 139.
  • . همان، ص 93 ـ 94.
  • . واقعه (56): 79.
  • . الاتقان، ج 4، ص 188.
  • . محمد (47): 24.
  • . واقعه (56): 77 ـ 79.
  • . آداب الصلوة، ص 202.
  • . صحیفه امام، ج 3، ص 221.
  • . همان، ج 11، ص 216 ـ 217.
  • . آداب الصلوة، ص 255.