فصل پنجم: آزادی از زندان
تاکسی در زندان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : شعاع ‌حسینی، فرامرز (گرد آورنده)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1389

زبان اثر : فارسی

تاکسی در زندان

‏یک شخصی در زندان شماره سه بود به نام آقای حائری که به او می‌گفتند تاکسی، او زندانی سیاسی و از چپی‌ها بود. ‏

‏س: چرا «تاکسی» می‌گفتند؟‏

‏ج: همان طوری که قبلاً اشاره شد زندان شماره 3 از گروه‌های نامتجانسی چیده شده بود. حائری فرد مشکوکی به نظر می‌رسید. او گاهاً چند روز غیبش می‌زد. برادران ما در زندان شماره 3 نام او را تاکسی گذاشته بودند، بعدها فهمیدیم او خبر چین است. مثلاً یک روز یک کتاب زیر بغلش می‌گذاشت و می‌رفت به زندان شماره 4 بعنوان اینکه او می‌خواهد تفسیری که از قرآن هست به آیت‌الله طالقانی نشان بدهد و از ایشان نظر خواهی کند تا به همین شیوه اطلاعات کسب کند. یک دفعه حدود یک هفته حائری پیدایش نبود، بعد از یک هفته که آمد وقتی داریوش فروهر از او حرف کشید گفته بود من را بردند در بین زندانیان حزب ملل اسلامی انداختند و از این طریق خیلی از اطلاعات این حزب توسط او لو رفت. ‏

‏س: شما در زندان شماره سه به چه گروهی معروف بودید؟‏

‏ج: به گروه و طرفداران خمینی معروف بودیم لذا به ما می‌گفتند گروه خمینی.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 182