س: نحوه دستگیری رحیمی چگونه بود؟
ج: وقتی شب 22 بهمن گاردیها حمله کردند به نیروی هوایی و مردم هم به حمایت از آنها برخاستند؛ صحنه مهیجی بهوجود آمد. رحیمی فرماندار نظامیتهران که خیلی هم گردن کلفت بود سر خیابان جامی نرسیده به میدان حسن آباد توسط دو جوان بازداشت شد.
این دو جوان کم سن و سال که یکی از آنها اسلحه کمری داشت و دیگری چاقو، سر چهارراه حسن آباد ماشین رحیمی را متوقف میکنند. ماشین تا میایستد یکیشان از یک درب اتومبیل و دیگری از درب دیگر وارد ماشین میشوند و رحیمی را دستگیر و او را به مدرسه رفاه میآورند و تسلیم مامورین میکنند. من خودم رحیمیرا بردم زیرزمین مدرسه رفاه و او را زندانی کردم. همانطور که میدانید نصیری در بین زندانیهای جمشیدیه بود. جوانی که او را آورد بازداشت او را این گونه برای من نقل کرد، میگفت: من شاهد باز کردن درب زندان جمشیدیه بودم. او را هم میشناختم. دیدم نصیری بارانی خودش را انداخته روی دستش خیلی آرام میخواهد در برود. پریدم گرفتمش، یک وقت مردم فهمیدند، ریختند روی سرش و زخمیاش کردند. من هم داد و هوار کردم تا بتوانم او را سالم به ستاد تحویل بدهم، آن جوان میگفت من
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 294 آنجا آنقدر داد و بیداد کردم که من میخواهم او را سالم به ستاد مدرسه رفاه تحویل بدهم. میبینید مردم ما حتی جوان کم سنی که او را بازداشت کرده چقدر عاقل و خوب فکر میکرد. او را آورد و تحویل ما داد. وقتی نصیری را به مدرسه آوردند یک قسمت از سر و زیر گلویش زخمیشده بود. من او را بردم داخل زیر زمین و تحویل گروه پزشکی دادم تا او را معاینه کنند. نصیری میگفت، گلویم را سفت بستهاند. گفتم نگران نباش بزودی راحتت میکنند. بعداز ظهر نصیری را برای مصاحبه به طبقه بالا بردم. در مصاحبه هم خیلی از رژیم شاه حمایت کرد، خیلی افسر مغروری بود، فکر میکرد الان میآیند او را میبرند. خیلی قلدری میکرد. اینها فکر نمیکردند یک روزی گرفتار شوند. امثال این افراد زیاد بودند که به دام مردم افتادند، مثلاً ناجی فرماندار نظامی اصفهان را بازداشت کردند، فرماندار نظامی قزوین و زنجان که آن جنایات را کرده بودند. همه اینها در طبقه دوم مدرسه رفاه زندانی بودند.
س: خیلی از اینها را مردم بازداشت میکردند و به مدرسه رفاه میآوردند؟
ج: بله، همه اینها خود جوش بود، در جریان انقلاب خصوصاً در آستانه پیروزی انقلاب میبینید که جوانهای ما از خودشان چه رشادتی نشان دادند، البته ما نگران این هم بودیم که نکند یک مرتبه حادثهای پیش بیاید، اما خداوند امام و انقلاب را حفظ کرد. دیدید که امام آمد بلافاصله بعد از سه روز دولت موقت را تشکیل داد و نظم و انضباط در کشور حاکم شد.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 295