س: شنیدهایم خطبه عقد پسر شما با برادرزاده آقای هاشمی رفسنجانی را امام خواندند. از این دیدار چه خاطرهای دارید؟
ج: بله، پسر من برای تحصیل در امریکا به سر میبرد. قبل از آنکه ایشان برای تحصیل به خارج از کشور برود با صمیمیتی که با آیتالله بهشتی داشتم ایشان از من خواستند تا برای صحبت و مشورت پیش ایشان برویم. من هم علیرضا را همراه خود بردم تا دکتر بهشتی حرفهای ضروری را موقع خروج از ایران با پسرم داشته باشد. نزدیک به یک ساعت در منزل دکتر بهشتی بودیم. چون دکتر بهشتی در خارج از ایران زندگی کرده بود و با محیط آنجا کاملاً آشنایی داشت، لذا توصیههای بسیار خوبی کردند. خصوصاً در باب ازدواج مسائلی که نیاز هر جوان ایرانی میتواند باشد را مطرح کردند. در انتها رو به پسرم کردند و فرمودند: تو هم فرزند ما هستی، به پدرت توصیه میکنم به مجردی که خواستی وارد دانشگاه شوی ایشان برایت همسر مناسبی انتخاب کند. وقتی علیرضا در انگلیس مشغول تحصیل شد در توقف سه روزهام در لندن علیرضا یاد آوری کرد که توصیه دکتر بهشتی جهت عدم افتادن به حرام را فراموش نکنم! ضمن اینکه ابتدا در انگلیس برخی از اعضای سازمان منافقین خلق فعال بودند و او هم برخورد تندی با آنها داشت، لذا من به او توصیه کردم اینها اخلاق سرشان نمیشود اگر به این شکل با آنها برخورد کنی تو را میکشند، بنابراین به او توصیه کردم که برای ادامه تحصیل یا به کشور دیگر برو و یا با من به ایران برگرد، من راضی نیستم تو اینجا باشی. این بود که از امریکا پذیرش گرفت و وارد یکی از دانشگاههای آنجا شد و در رشته مهندسی مکانیک ادامه تحصیل داد. بعد برای اینکه توصیه دکتر بهشتی را انجام بدهم با او تماس گرفتم و گفتم پس از انجام اقدامات ثبت نام به ایران مراجعت کن تا برایت همسر مناسبی انتخاب کنیم.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 282 بعد برای علیرضا بلیط فرستادم. چند روزی بیشتر طول نکشید، چون من با پدر فرزانه خانم ارتباط نزدیک داشتم و بعضی از کارها و امور ایشان دردست من بود. ایشان که به ایران آمد با خانواده مرحوم حاج قاسم (پدر عروس) تماس گرفتم و به مادر فرزانه خانم گفتم: با اینکه من با آقای هاشمی نزدیک هستم ولی بهتر آن است که خودتان تصمیم بگیرید و جواب دهید. مادر فرزانه خانم هم گفت: اختیارش با عمویش آقای هاشمی رفسنجانی است؛. من هم اختیار را به دست خودشان دادم. مادر فرزانه خانم با آقای هاشمی صحبت کرد و ایشان هم گفته بودند که علیرضا پسر خودمان است و مشکلی ندارد. توافق اولیه که گرفته شد برای انجام مراسم عقد از حضرت امام وقت گرفتیم و به اتفاق آقای هاشمی، مادر فرزانه خانم، مادر علیرضا به خدمت امام رسیدیم. آقای هاشمی وکیل علیرضا و امام هم وکیل عروس خانم شدند. مراسم در صبح انجام شد و مکان آن هم همان خانه کوچک امام در جماران بود. این شد که امام خطبه عقد ازدواج پسرم را خواندند.
حضرت امام بعد از خواندن خطبه آن دو را مورد خطاب قرار دادند و توصیه کردند که با هم رفیق و صمیمی باشید تا زندگی خوبی داشته باشید و برای آن دو دعا فرمودند. دعای امام که بسیار نافذ بود به عنوان بهترین هدیه و تبرک برای عروس و داماد شد.
آن زمان هم ایام جنگ بود و وقتی ما پیشنهاد گرفتن سالن برای انجام مراسم عروسی را دادیم آقای هاشمی توصیه کردند بهتر است مراسم مختصری گرفته شود. این زوج بعد از یک هفته به اتفاق هم به لاهه رفتند تا وکلای ما در حل اختلاف بین ایران و امریکا اقدامات لازم برای گرفتن ویزا جهت رفتن به امریکا را برای آن دو فراهم نمایند.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 283
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 284