مجله نوجوان 12 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 12 صفحه 3

سرمقاله در سال نو، مبادا نو نشده باشیم! سال که تمام میشود، یک جورهایی هم دل آدم میگیرد. عموماً روزهای آخر اسفند، روزهای غمانگیزی است. البته طبیعی هم هست. هر پایانی در خود غم و اندوهی نیز به همراه میآورد. سال که تمام میشود فکرهای عجیبی به سر آدم میزند. همین که احساس میکنی، یک سال بزرگتر شدهای، ناگهان به این فکر میافتی که یک سال از عمرت گذشته است و به عبارت دیگر، یک سال پیرتر شدهای. پایان سال که میرسد، آدم به این فکر میافتد که در یک سال گذشته چقدر از عمرش را آنطور که میخواسته، استفاده کرده است. چقدر در این سال گذشته مفید بوده و اصلاَ چقدر در این مدت به هدفش نزدیکتر شده است. روزهای پایان سال، روزهای حسابرسی است و خواه، ناخواه، برای آدمهای اهل توجه، اندکی حسرت را نیز به همراه دارد اما این غم و عصه نباید خیلی طول بکشد چون به هر حال، عید در پیش است و باید شاد باشیم. عید که میشود اول از همه چیز، سال نو میشود، بعد لباسهایمان نو میشود و بعد ... خدا آن روز را نیاورد که فقط سال نو شودو لباسهایمان نو شود و دیگر هیچ اتفاق دیگری نیفاتد. اصلاً نو شدن لباسها چه ارزشی دارد اگر دلمان نو نشود. اگر خود آدم نو نشود، صد سال هم که نو بشود باز هم زندگی کهنه سال پیش ادامه خواهد داشت. پس حواستان باشد که از سال جدید باید آدم جدیدی شده باشیم وگرنه عید در سفره هفتسین باقی میماند و در دلمان عید نمیشود. یادمان باشد، باید تصمیمهای تازهای بگیریم. باید روشهای تازهای پیدا کنیم و خلاصه خیلی از چیزها باید عوض شود. اگر سال تحویل شود و ما هنوز همان آدم سال پیش باشیم، باید بنشینیم کنار سفره هفتسین و بگوییم: آمد بهار! تازه کن داغ پارسال آمد بهار تازه و فرقی نکرد حال!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 12صفحه 3