مجله نوجوان 12 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 12 صفحه 7

نمیخواستم ...» و صدای گریهاش میان همه ستارههای غروب پخشمی­شود و گوش به گوش تا آخر دریا میرود. خالد کف قایق زانو میزند و گریه میکند. موج کوتاهی زیر قایق میزند و صدای مهیب بیرون کشیدن لنج شکسته بابا، بعد از آنکه 10 روز در دریا گم شده بود در سر خالد میپیچد. *** همه به طرف اسکله نیمه میدوند. ستارههای دریایی صبح تازه شروع به رقصیدن کردهاند. صدای «ننه خالد» اولین صدایی است که موسی بندری و بقیه بازاریها را به اسکله میکشاند. کمکم جمعیت کنار اسکله زیاد می­شود. ننه خالد دستهیاش را سایهبان چشمهای کمسویش که از دیشب تا به حالا منتظر و گریان بوده، میکند و به همراه بقیه، جلو آمدن قایق خالی خالد را نگاه میکند. قایق به اسکله میرسد. موسی به زنش اشاره میکند تا کنار «ننه خالد» رفته و مواظب او باشد. قایق به اسکله میرسد. مردها زودتر به قایق میرسند. «ننه خالد» توان نزدیک شدن به قایق را ندارد. میترسد که دریا پسرش را هم مثل شوهرش گرفته باشد. صدای موسی که با خوشحالی «ننه خالد» را صدا میزند،به کابوسهایش پایان میدهد. «خالد» آرام چشمهایش را باز میکند. ننه، همه را کنار میزند. توان حرف زدن ندارد. هیچ کس باورش نمیشود. موسی با چشمهای گرد شده، گردنبندی را که روی سینه سیاه و استخوانی خالد میدرخشد، لمس میکند و با وحشت کنار میکشد. مردها خالد را بیرون میآورند. ننه، سر او را به زانو میگیرد. خالد، آرام لبخند میزند. ننه نوازشش میکند. دستی به گردنبندش میکشد و میگوید: «کی لنج میخری؟» مسعود ملکیاری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 12صفحه 7