مجله نوجوان 27 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 27 صفحه 14

نوایر الحکایات اندر حکایت تنبلی ... علی حاجتیان پیر ما ، خوش پیری بود اما عیبی داشت سترگ که هگزر در کارِ خانه والده را یاری نکردی هرگاه او را دو بشقاب دادندی که بشوی! او سه بشقاب را شکستی. هرگاه او را گفتندی به خرید برو گفتی : "تانم اما نکنم بر سبیل لجاجت." روزی والد و والده دور از چشم پیر جلستی کردندی و مشاورتی و در تنبیه پیر ، همداستان شدندی. او را صدا زدند و گفتند: "ای پسر ما را ضرورتی در سفر است و حضر ما را نشاید." پیر گفت : "مرا چه غم! من کارهای خویش تانم کردن." والد و والده به سفر همی شدند. پیر ما چون تنها شد کمی گرد خود گردید و بدان حال همی گفت : الهی دورت بگردم و مقصودش خویشتن بود و بس. پس از آنکه سرش گیچ رفت بنشست و بگفت : "گیج شدم" و کمی دور و بر را دید زد. چون کسی را نیافت گفت : "البت من از اول گیج همی بودم." بپا خیزید و عزم سوپرمارکت محله کرد. چون بدانجای شد مرد بقال او را همی شناخت و گفت : "یا پیر تو و خرید؟ ترا چه به سر آمده؟" پیر گفت : "چند روزی را یگانه ام و باید به ریاضت خو کنم" بقال گفت : "آمده ای بادام!! بخری." گفت "نی" که پیر من مر اگفته است. "ریاضت کش به املتی بساجه." پس ای بقال مرا مرغانه ای چند ده و گوجه فرهنگی چندی!! بقال چون مشتری هالو بدید چند توپ تخم مرغی بدو داد و چند خرمالو به هیات گوجه فرنگی ، پیر ما بگرفت و به خانه روانه شد. پیر ما لختی روغن در "املت تابه" انداخت و خرمالوها (به رغم خود گوجه ها) را در آن خُردید و نمکی پاشید و سعی کرد تخم مرغی بشکاند که نشد. چاقویی آورد و تخم مرغ را برید و دید پوچ است. با خود گفت : مرغ هم مرغان قدیم که مرغانه پوچ نکردندی و چون ذره ای از غذا چشید دانست که خرمالو خریده است. و با خود زمزمه کرد : به جای گیلاس آلبالو بدادند به جای قیسی ام آلو بدادند مرا هالو بدیدند و پس آنکه به جای گوجه خرمالو بدادند و این برخواند و بگریست زار و توبه کرد از تنبلی! نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 27صفحه 14