مجله نوجوان 27 صفحه 27

اصل مساله نزدیک تر می شد. یک نابغه برای حل خلاقانه یک مساله ، باید در ابتدا برخورد اولیه با آن را که به شدت متاثر از تجربیات قدیمی و دم دستی است رها کند و مساله را دوباره و از نو تصور و تخیل کند. در واقع نوابغ با دوری از نگاه یک بعدی به مسائل و بررسی آن از ابعاد مختلف نه تنها موفق به حل آن خواهند شد بلکه به کشف مسائل جدید نیز می رسند. - نوابغ از افکار خود تصویر می سازند! ابتدایی ترین راه برای انتقال یک مفهوم و نظریه ، صحبت درباره آن است. به عبارتی دیگر ، اغلب آدمها قبل از آنکه به شیوه های دیگر انتقال مفاهیم توجه کنند ، سعی می کنند منظور خود را از طریق گفتار و کلام به مخاطب بفهمانند ، اما نوابغ علاوه بر صحبت راجع به مساله و استفاده از توانایی گویشی ، سعی می کنند مهارت تصویری خود را بالا برند تا بتوانند اطلاعات و نظریات خود را به روشهای مختلف بیان کنند. مثلا "انیشتین" وقتی با مساله ای روبرو می شد اغلب تصویری از آن را به صورت نمودار در ذهن خود مجسم می کرد و حتی آن را روی کاغذ می آورد. "انیشتین" ذهنی بسیار تصویری داشت و به جای فکر کردن در چهارچوب خشک قوانین ریاضی و یا صحبت راجع به آن ، بیشتر در قالب گزاره های تصویری (فرمول) و فضایی فکر می کرد؛ به عبارتی مساله را در قالب یک نمودار و تصویر خلاصه و ساده می نمود. - نوابغ تولید می کنند! یکی دیگر از خصوصیات نوابغ ، استعداد سرشار آنها در تولید و خلق ایده های جدید است. توماس ادیسون 1093 اختراع ثبت کرده است. او برای همه اعضای گروهش سهمیه ایده ، تعیین کرده بود. سهمیه خود "ادیسون" ، حداقل یک اختراع کوچک در هر 10 روز و یک اختراع بزرگ در هر 6 ماه بوده است. "باخ" هرهفته یک آواز می سرود ، حتی اگر مریض یا بی حال بود. "موتزارت" بیش از 6000 قطعه موسیقی خلق کرده است. بهترین دانشمندان ، فقط آثار برجسته و معتبر خلق نکرده اند ، بلکه انبوهی از کارهای بد و نامطلوب هم داشته اند ، اما از میان حجم عظیم آثارشان ، کارهای خوب هم به وجود آمده. در واقع ، کار نیکو کردن از پُر کردن است. - نوابغ ، روابط میان موضوعات تا مرتبط را تقویت می کنند! یکی از جالب ترین ویژگی های فکری در نوابغ ، که باعث پدید آمدن ایده های جدیدی می شود و در واقع نبوغی خلاقانه است ، توانایی کنار هم گذاشتن موضوعات نامرتبط است. این قابلیت در به هم ربط دادن موضوعات به ظاهر نامربوط و مجهز ، نوابغ را قادر می سازد تا چیزهایی را ببیند که دیگران نمی توانند ببینند. مثلا "ساموئل مورس" مدتها از ناتوانی در تولید سیگنالهای تلگرافی که بتوانند از یک قاره به یک قاره برسند رنج می کشید تا انیکه روزی مشاهد کرد ، اسبهای چاپار را در ایستگاه های تعویض و به جای آن اسبهای تازه نفس ، جایگزین می کنند."مورس" تلاش کرد تا ارتباطی بین ایستگاه های اسب چاپار و سیگنالهای قوی پیدا کند. و به این نتیجه رسید که سیگنالهای ضعیف شده باید در ایستگاه هایی تقویت و دوباره فرستاده شوند. الکساندر گراهام بل عملکرد داخلی گوش را با یک پرده محکم ، فلزی لرزان مقایسه کرد و این مقایسه به اختراع تلفن منجر شد. - نوابغ از اتفاقات غیر منتظره استقبال می کنند! وقتی در انجام کاری شکست می خوریم معمولا اولین چیزی که ذهن ما را به خود مشغول می کند و سوالی متفاوت را پیش روی ما می گذارد و آن این است که چه کرده ایم که شکست خورده ایم؟ با هر بار شکست به ناگاه دریچه ای از شرایط تازه و نو به روی ما بازی می شود. رویایی با این شرایط تازه حتی اگر اندکی تغییر و اثرگذاری در نگرش ما به وجود بیاورد ، خالی از ارزش نیست. کسانی که هرگز اشتباهی را مرتکب نمی شوند ، قدم در راه های تازه کمتری هم گذاشته اند! بنابراین اگر بخواهیم مانند نابغه ها رفتارکنیم ، نباید که فرصتها را از دست بدهیم. وقتی چیزی برایتان جالب است همه چیز را رها کنید و به مطالعه آن بپردازید. وقتی فرصتی در می زند و ما مجبور به انجام کاری از پیش تعیین شده هستیم و آن را به زمان دیگری موکول می کنیم ، شکستهای بسیاری هم در زندگی مان رخ می دهد. چراکه فرصتها همیشه و هرگاه که ما دوست داریم به سراغمان نمی آیند. اگر هم به کاری دست زدید و در آن شکست خوردید آن را فرصتی برای درک و کشف چیزهای تازه بدانید و خلاصه فرصتها را غنیمت شمارید. تمامی این روشها قابل آموزش و در نتیجه قابل یادگیری است. به کار بستن به موقع آنها از شما هم می تواند یک نابغه بسازد. اگر باور ندارید امتحان کنید... نوجوانان دوست